نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

پیوندها

من و طلا و مس و دبیریه انجمن و نقاد و خواننده هام

چهارشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۰، ۰۱:۲۴ ق.ظ
سلام به همه ی دوستان

چندی پیش یک برنامه تلویزیون (که اسمش یادم نیست) به نقد فیلم طلا و مس پرداخته بود. انصافا نقد های خوبی هم شد. در آخر برنامه نقد جالبی صورت گرفت. نقاد خطاب به کارگردان اینطور گفت:

"صحنه آخر فیلم بنده را واقعا تحت تاثیر قرار داد. صحنه ای که شما در زمین چمن خالی گرفتید در حالی که بازیگران بدون توجه به سرمای بیرون بدون پتو و لباس گرم نشست بودند را عرض می کنم. شما به خوبی توانستید نشان دهید که گرمای این خانواده به سرمای بیرون غلبه دارد"

کارگردان در جواب گفت :

" حالا که فکر می کنم، عجب کاری کردم و باید به خودم احسنت  بگم. راستیتش بنده به این همه فلسفه که شما گفتید دقت نداشتم. هوا سرد بود سریع هم می خواستیم فیلم را تمام کنیم برای همین اونجا گرفتیم که نزدیک بود"

حالا قصه بعضی از منتقدین وبلاگ بنده است. بنده هیج فلسفه ای پشت بعضی از متنهایی که گذاشته ام نیست. نه فمینستم نه ضدش. بعضی از متنها را باید دید و فقط خندید.

یکی گفته بود چرا عکس خودتو می زاری، باید در جواب ایشون بگم از این به بعد تو وبلاگ شخصیم، عکس پدر شما را با دل نوشته هاشون می زارم. 

در ضمن این وبلاگ من نه انجمن. هر کی می خواهد موضع انجمن ببینه به وبلاگ انجمن مراجعه کنه نه من. بنده نوکر انجمنیام و هیچ کاره.

در مورد خواهران هم باید عرض کنم، واقع امر اینست که بنده به توانشان اعتقاد راسخ دارم و در خیلی از موارد توانیهایشان برتر از برادران است.

قصه بالا هم با دخل و تصرف بود.

دلیل خلقت زن.............................................قابل توجه اقایان....؟؟؟؟؟۱۰ – خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.

۹ – خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی‌ کنترل تلویزیون رو بهش بده.

۸- خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!

۷ – خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی‌ دیگه نمیخره. …

۶ – خدا میدونست که آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره

۵ – خدا می خواست آدم بارور و تکثیر شود ، اما خدا میدونست که آدم تحمل درد زایمان رو نداره

۴ – خدا میدونست که مانند یک باغبون ، آدم برای پیدا کردن ابزارهاش نیاز به کمک داره

۳ - خدا میدونست که آدم به کسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره

۲ – همونطور که در انجیل آمد ه است : برای یک مرد خوب نیست تنها بماند

و سرانجام دلیل شماره یک

۱ – خدا به آدم نگاه کرد و گفت : من بهتر از این هم می تونم خلق کنم

  • نیم نگاه

نظرات  (۷)

دلیل شماره یک عالی بود.
حالا داداش انقدر درمورد ما آقایون بدنگو دیگه مگه ما (دور از جون)چلمنیم که خانما کنترل بدن دستمون یا آلزایمر داریم که اونا یاداوری کنن اشغال بذاریم دم در دیگه وظایفمون که یادمون نمیره
دیوانه
سلام حسین
خیلی خوشحالم که بعد از علیرضا کریمی یه ادم رند دیگه دبیر انجمن اسلامی میشه
واقعا مشکل این نظام اینه که بچه مذهبی های رند مسئل نداره
امیدوارم که با سیدالشهدا محشور بشی
  • هم دانشگاهی
  • دانشجوی با بصیرت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    مرتیکه ریاکار
    حالم ازت بهم میخوره
    گوسفند
  • سجاد بلوکات
  • آقا پاشو(هفت صبح، جهاد اکبر)
    در راستای متنی که نوشتید به نظرات مراجعه کردم به نظر من شخصیت آدمها جدا از سمت اونهاست فرد باید خودش باشه یعنی یه نوسینده با قلمش خودش و افکارش رو نشون میده حالا این افکار شاید اصلا هیچ شباهتی به سمتی که داره نداشته باشن شما باید هر جوری که دوست دارید تو وبتون بنویسید وگرنه به قلمتون خیانت کردید اگر بخواهید متناسب باسمتتون متن بنویسید
    در
    بسم الله الرحمن الرحیم
    صلی الله علیک یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها

    سلام
    مدتی بود سعادت نشده بود به وبلاگ دوستان سر بزنم این یعنی من امروز حداقل چهارتا از پست های شما را دیدم و فکر کردم .نه یکی دو دقیقه کمی بیشتر... مخصوصا پست من و طلا و مس و........نظرم تنها از سر نقد است نقدی منصفانه انشاالله برای حرکت همه ی ما به سمت رستگاری ....نه از سر کبر یا نگاهی تیز و تند از سر یک عصبیت کودکانه......نمیدانم خاطرتان هست یا نه یکی از پست های وبلاگم به تاریخ آبان ماه یا مهر ماه پارسال این بود"ببخش که حجابم آرامش تو نیست" گفته بودم که برای داشتن چادر جنگیدم با پدرم پدری که از همه بیشتر مشوق حجابم بود ولی من را وادار کرد تا برای داشتن چادر بجنگم همین طوری که امسال خواهرم "هدیه الزینب" برای داشتن چادر جنگید ....من و زینب هر دو برای داشتن چادر جنگیدیم چرا که ما باید میفهمیدیم وقتی حجاب چادر میشود مارا از خودمان میگیرد و به ویترین خدا تبدیل میکند ....ویترین دین ...ویترین مذهب ....ویترین شیعه ...حتی ویترین حکومت...پدرم میخواست من وخواهرم این را درک کنیم که وقتی ویترین نمایش یک فرهنگ شدیم باید برترین باشیم نه حتی یک نمونه ی خوب که باید خوبترین باشیم ....مهم نیست چقدر موفق باشیم مهم این است که چقدر تلاش میکنیم...
    برادر تشکلی من حالا به من بگو ویترین ارزشی که در تشکلش نفس میکشی نیستی ؟که نه حتی بالاتر از یک عضو عادی یا کسی که گاه گاهی از دفترش عبور میکند..... بلکه دبیر آن هستی...راسش...اصلا دبیر هیچ.. حریم خصوصی یک مسلمان تنها بین خودش و خداست که مختار است در آن هر چه میخواهد انجام دهد ....که اصلا دیگر به کسی به جز خودش و خدا ربطی ندارد...حالا دوباره بعضی از پست هایتان را مرور کنید ...ادبیاتش ..لغاتش ..مفهومش ..در شان ارزشی که ویترینش هستید هست ..قصدم نقد صادقی بود بدون غرض ...
    ومن الله توفیق

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی