نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

پیوندها

۱۹ مطلب با موضوع «نیم نگاهی به دیگر منابع» ثبت شده است

۲۰
خرداد

در مناظره روز جمعه هیچ کس به اندازه حدادعادل، این یار انقلاب و عمار رهبر، خودش را فدای گفتمان انقلاب اسلامی نکرد؛ به او رأی دهم.

خبرگزاری فارس: حدادعادل خود را فدای گفتمان انقلاب اسلامی کرد+پوستر

به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری فارس وبلاگ دوئل نوشت: چرا حداد عادل؟ خیلی فکر کردم؛ لکن مستندهای همگی را دیدم و ایضاً مناظره‌ها را و تیم‌ها را و حرف‌ها را.

مناظره روز جمعه، دلم را گرم کرد؛ هیچ کس به اندازه این یار انقلاب و عمار رهبر، خودش را فدای گفتمان انقلاب اسلامی نکرد؛ نه عزیزان مدعی گفتمان انقلاب و نه برادران مدعی همت جهادی.

جمعه در مناظره و دیروزترها در میان مستندها، جای فتنه و انحراف خالی بود؛ اما حداد عادل، با مستند‌اش …با جملات‌اش … با دفاع تمام قد‌اش از گفتمان انقلاب اسلامی، مرا وا داشت تا با دلی آرام و قلبی مطمئن، به او رأی دهم.

نه به او، که به گفتمان انقلاب اسلامی حقیقی؛ او را آنقدر معتدل و انقلابی یافتم که از تمام ظرفیت نامزدهای اصولگرای دیگر در دولت‌اش هم استفاده خواهد کرد.

او را آن قدر انقلابی و آرام یافتم که باورم هست باید رأی‌ام را به پای او بگذارم؛ چه اقبال عمومی داشته باشد و چه خیر؛ با احترام به همه نامزدهای اصولگرای دیگر که زحمت کشیدند، لکن هیچ کس را چون حداد، انقلابی و مدبر و معتدل نیافتم.

 

طرحی را که خودم برای آقای حداد عادل کار کردم را منتشر کردم تا شبهه‌ای نباشد.

 

* مطالب منتشر شده به معنای حمایت خبرگزاری فارس از کاندیدایی خاص نبوده و صرفا تریبونی است برای انعکاس تمام دیدگاه‌های فکری و سیاسی به جهت برگزاری هرچه باشکوه‌تر یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری.

  • نیم نگاه
۰۳
ارديبهشت

به گزارش مشرق به نقل از امتداد، امام جمعه تهران که شدند این کار را شروع
کردند و هم‌چنان هم ادامه دارد. افتخارمان این است که در استان تهران، خانوادة
دو شهید به بالا نداریم که آقا خانه‌شان نرفته باشد. تقریباً محله و خیابان
اصلی در شهر تهران نداریم که ایشان نیامده باشند و بلد نباشند. تک‌تک این
محله‌های خود شما را من حداقل می‌دانم ما خانواده شهید سه شهید و دو شهید
نداریم که ایشان نیامده باشند.

حدود شش، هفت سال بعضی روزهای شیفت کاری‌ام، مسئول تنظیم ملاقات خانوادة معظم
شهدا من بودم. به‌همین‌خاطر می‌دانم شرایط و وضعیت چگونه بود. دیدارهای
خانواده شهدا، باصفاترین، باحال‌ترین لذتی که آدم می‌خواهد ببرد را دارد.
بعضی‌هایش خیلی سوزناک است. یک خانواده شهید می‌روی فقط یک فرزند داشتند که آن
هم شهید شده است. خیلی سخت است برای یک پدر و مادر که یک بچه بزرگ کرده باشند،
آن بچه‌شان را هم در راه خدا داده باشند. هرچند آن‌ها با افتخار می‌گویند، ولی
ما که می‌نشینیم نگاه می‌کنیم، آن خستگی را احساس می‌کنیم.

بعضی از خانواده شهدا با تقدیم چند شهید روحیة عجیبی دارند. به طور مثال
خانواده شهید «خرسند»، در نازی‌آباد. خانوادة خرسند چهار تا شهید داده است؛
پدر خانواده، دو فرزند خانواده و داماد خانواده. مادر این شهیدان این‌قدر
قدرتمند، باصلابت و بانجابت با آقا صحبت می‌کرد که یکی دو بار آقا گریه کرد.

این فقط اختصاص به شهیدان شیعه ندارد. همة آدم‌هایی که در راه خدا در کشور ما
از ادیان مختلف کشته شدند. چه شیعه، چه سنی، چه مسیحی و...

صبح روز کریسمس یعنی عید پاک ارامنه، آقا فرمودند خانة چند ارمنی و عاشوری اگر
برویم خوب است. ما آدرسی از ارامنه نداشتیم. سری به کلیساهای‌شان زدیم که
آن‌ها از ما بی‌خبرتر بودند. رفتیم بنیاد شهید، دیدیم خیلی اطلاعات ندارند.
  • نیم نگاه
۲۶
فروردين

لباسش را داد به سلمان
گفت
این را به شمعون یهودی بده و به جای آن 
مقداری جو و خرما بگیر
شمعون کهنگی لباس را که دید گریه کرد
آن را بویید
گذاشت به چشمهایش
گفت
ما از موسی بن عمران خبر زهد دختر پیامبر آخرین را شنیده بودیم
مسلمان شد

  • نیم نگاه
۲۰
فروردين



خبرنامه دانشجویان ایران: «سینما، مخاطب» متن سخنرانی سید مرتضی آوینی در سمیناری تحت عنوان «بررسی سینمای پس از انقلاب» است که توسط دانشکده‌ی سینما تئاتر در اسفند ماه 1370 برگزار شد. این سمینار در پایان سال‌های دهه‌ی 60 و در فضایی برگزار شد که «سینمای نوین ایران» با هدایت و حمایت سیاست‌گذاران سینمای پس از انقلاب، به مضامین عرفانی و لحن جشنواره‌پسند گرایش پیدا کرده بود؛ یک سینمای خاص که گرچه مورد استقبال جشنواره‌های جهانی و مورد تحسین اغلب منتقدین داخلی واقع شده بود، حمایت تماشاگران ایرانی را از دست داده بود و سالن‌های سینما روز به روز خلوت‌تر می‌شدند. 

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ مدیران سینمایی آن دوران، عدم استقبال مخاطبان را ناشی از تغییر لحن سینمای پس از انقلاب می‌دانستند و بسیاری از منتقدین و اساتید دانشکده‌های سینمایی نیز از سینمای موجود دفاع می‌کردند و اعتقاد داشتند باید زمان بگذرد تا تماشاگران مناسبی برای این سینمای نوین «تربیت» شوند. سمینار مذکور هم در چنین فضایی و به منظور بزرگ‌داشت دستاوردهای این سینما برگزار شد. روزهای اولیه‌ی سمینار به ادای چند سخنرانی در همان فضا و مناسب با توقعات مستمعین گذشت، اما سخنرانی سید مرتضی آوینی غیر منتظره بود و واکنش‌های بسیار برانگیخت. 
 
متن این سخنرانی را در ادامه می‌خوانیم: (فیلم این سخنرانی را اینجـــــــا دانلود کنید)
  • نیم نگاه
۱۴
فروردين

برای دانلود با کیفیت عکس ها اینجا را انتخاب کنید.






      






برای دیدن همه عکس ها به لینک زیر بروید

منبع

  • نیم نگاه
۱۴
فروردين

داستان‌های طنز از زبان مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی      


به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی در دوران حیات خویش، ریاست علمی و مدیریت مدرسه علمیه حاج ملا محمد جعفر را بر عهده داشت که اکنون به نام حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی معروف است. کلام شیوا و لهجه دلنشین این استاد اخلاق همچنان در اذهان مردم تهران باقی مانده است.

:

*حاضر جوابی علمای شیعه/ کوری که به جهنم می‌رود

یکی از علمای شیعه برای شرکت در مجلسی به یکی از کشورهای عربی سفر کرد، در آن مجلس آقای «بن باز» مرجع و مفتی اهل تسنن که نابینا بود، حضور داشت، وقتی فهمید عالمی شیعه در مجلس است، شروع به اشکال کرد که شما شیعه‌ها چرا قرآن را تأویل می‌کنید؟ و از مسیر اصلی خود خارج می‌کنید؟

عالم شیعه گفت: ما در قرآن آیه‌ای داریم که نشان می‌دهد شما اهل جهنم هستید.

بن‌باز گفت: چه آیه‌ای؟

آن عالم فرمود: «مَن کانَ فی هَذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فی الاَخِرَةِ أَعْمَی وَ أَضلُّ سبِیلاً»، هر کس در دنیا کور باشد، در آخرت هم کور است، شما هم الان کور هستید.

بن‌باز گفت: منظور کوری دل است!

عالم شیعه گفت: الآن خودت قرآن را تأویل کردی، ما هم که قرآن را تأویل می‌کنیم، غیر از این چیزی نمی‌گوییم.

* راهکار جالب یک پدر برای ترک سیگار فرزند

جوانی گفت: سیگاری شده بودم، در حالی‌که پدرم نمی‌دانست، بنابراین شب‌ها سیگار را زیر تشک می‌گذاشتم و می‌خوابیدم، یک شب که تازه خوابیده بودم، پدرم خمیازه‌ای کشید و پایش را دراز کرد و به تشکی خورد که سیگار را زیر آن پنهان کرده بودم. بلند شد و رفت رو به قبله نشست و گفت: خدایا اگر این سیگار، ابتدای انحراف اوست این بچه را نمی‌خواهم! خلاصه این کلام پدرم، در من اثر کرد و سیگار را ترک کردم.

*خادم زرنگ و دزدهای غافل

چند شب دزدی به مسجدی آمدند و وسائل را جمع کردند که ببرند، خادم مسجد را کنار دیوار نگه‌داشته بودند و گفته بودند، اگر سر و صدا نکنی با تو کاری نداریم والا تو را می‌کشیم، خادم به آن‌ها گفت: لااقل مرا در این اتاق کنار محراب زندانی کنید و این قفل را به در بزنید که مردم نگویند من با شما هم دست بودم، دزدها هم همین کار را کردند.

وقتی خادم را داخل اتاق کردند و در قفل کردند، خادم بلندگوی مسجد را که در همان اتاق بود روشن کرد و گفت: آی مردم! بیایید، دزد آمده، دزدها خواستند در اتاق را باز کنند و خادم را گوشمالی بدهند، نتوانستند، زیرا کلید اتاق نزد خادم بود و بر اثر تعلل آن‌ها، مردم داخل مسجد ریختند و دزدها را گرفتند.
  • نیم نگاه
۱۴
فروردين


داستان‌های طنز از زبان مرحوم آیت‌الله مجتهدی تهرانی  

ددم وای! حلالش هم کرده‌ام


چند دقیقه بعد آن عالم رفت تا برای خانه‌اش خرید کند. وقتی خواست پول اجناس را به صاحب مغازه بدهد، دست کرد داخل جیبش و دید ای داد بی‌داد! خبری از پول و پاکت نیست. عالم به لهجه ترکی گفت: ددم وای! حلالش هم کرده‌ام.

 

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی در دوران حیات خویش، ریاست علمی و مدیریت مدرسه علمیه حاج ملا محمد جعفر را بر عهده داشت که اکنون به نام حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی معروف است. کلام شیوا و لهجه دلنشین این استاد اخلاق همچنان در اذهان مردم تهران باقی مانده است.



*ریش‌تراشی


جوانی همیشه ریشش را با تیغ می‌تراشید. وقتی علت این کار را از او پرسیدند گفت: «مادرم می‌گوید پسرم! اگر تو ریش بگذاری مردم فکر می‌کنند سنت زیاد است. آن وقت می‌گویند حتماً مادرش هم پیر است. پس بهتر است قید ریشت را بزنی!»


 

*درخت گردو


شخصی زیر درخت گردو ایستاده بود و می‌گفت: «خدایا! همه کارهایت درست است فقط نمی‌فهمم چرا گردوی به این کوچکی را بالای این درخت بزرگ قرار داده‌ای ولی هندوانه به آن بزرگی را لای بته‌های کوچک! » همین‌طور که داشت با خدا درددل می‌کرد ناگهان بادی وزید و گردویی روی صورتش افتاد و از بینی‌اش خون آمد. او به خودش آمد و گفت: «خدایا! کارت درست است. اگر یک هندوانه بالای درخت بود، معلوم نبود چه بلایی سرم می‌آمد!»

  • نیم نگاه
۲۶
اسفند

نیم‌ساعت‌ها!


کتابخوانى را باید جزو عادات خودمان قرار دهیم. به فرزندانمان هم از کودکى عادت بدهیم کتاب بخوانند؛ مثلاً وقتى مى‌خواهند بخوابند، کتاب بخوانند. یا وقتى ایام فراغتى هست، روز جمعه‌اى هست که تفریح مى‌کنند، حتماً بخشى از آن روز را به کتاب خواندن اختصاص دهند. در تابستان‌ها که نوجوانان و جوانان محصّل، تعطیل‌اند حتماً کتاب بخوانند. کتاب‌هایى را معیّن کنند، بخوانند و تمام کنند. افرادى که کار روزانه دارند مثلاً کارمند ادارى، کارگر، کاسب و یا کشاورز هستند وقتى به خانه مى‌آیند، بخشى از زمان را گرچه نیم‌ساعت براى کتاب خواندن بگذارند.


چقدر کتاب‌ها را در همین نیم‌ساعت‌ها مى‌شود خواند! بنده دوره‌هاى بیست جلدى و بیست و چند جلدى کتاب را در همین فاصله‌هاى ده دقیقه، بیست دقیقه و یک ربع ساعته خوانده‌ام. پشت این کتاب‌ها را هم یادداشت مى‌کنم که معلوم باشد. شاید صدها جلد کتاب را همین‌طور در این فاصله‌هاى کوتاه ده دقیقه‌اى خوانده‌ام. بسیارى از افراد را هم مى‌شناسم که این گونه‌اند.

مصاحبه پس از بازدید از سومین نمایشگاه بین‌المللی کتاب - 19/2/1369





پیش از خواب!


در منزل خود من، همه‌ى افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان مى‌برد. خود من هم همین‌طورم. نه این‌که وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه مى‌کنم، تا خوابم مى‌آید، کتاب را مى‌گذارم و مى‌خوابم. همه‌ى افراد خانه‌ى ما، وقتى مى‌خواهند بخوابند حتماً یک کتاب کنار دستشان است. من فکر مى‌کنم که همه‌ى خانواده‌‌هاى ایرانى باید این‌گونه باشند. توقع من، این است. باید پدر‌ها و مادر‌ها، بچه‌‌ها را از اول با کتاب، محشور و مأنوس کنند. حتى بچه‌‌هاى کوچک باید با کتاب انس پیدا کنند.

مصاحبه در جریان بازدید از نمایشگاه کتاب - 26/02/1374


  

فرصت‌های اندک


من مى‌خواهم خواهشى از مردم بکنم و آن این است: کسانى که وقت‌هاى ضایع ‌شوند‌ه‌اى دارند؛ مثلاً به اتوبوس یا تاکسى سوار مى‌شوند، یا سوار وسیله‌ى نقلیه‌ى خودشان هستند و دیگرى ماشین را مى‌راند، یا در جا‌هایى مثل مطب پزشک در حال انتظار به سر مى‌برند و به‌ هرحال اوقاتى را در حال انتظار به بى‌کارى مى‌گذرانند، در تمام این ساعات، کتاب بخوانند. کتاب در کیف یا جیب خود داشته باشند و در اتوبوس که نشستند، کتاب را باز کنند و بخوانند. وقتى هم به مقصد رسیدند، نشانى لاى کتاب بگذارند و باز در فرصت یا فرصت‌هاى بعدى آن را باز کنند و از همان‌جا بخوانند.


بنده خودم چند جلد قطور از یک عنوان کتاب را در اتوبوس خواندم! قضیه مربوط به قبل از انقلاب است که چند روزى براى انجام کارى از مشهد به تهران آمده بودم... وضعیت و فضاى اتوبوس‌هاى آن روزگار براى ما خیلى آزار دهنده بود و نمى‌توانستیم تحمل کنیم. دلم مى‌خواست سرم پایین باشد و خواندن کتاب در چنین وضعیتى بهترین کار بود. ساعتى را که به این حالت مى‌گذراندم احساس نمى‌کردم ضایع مى‌شود. آن وقت‌ها تقریباً یک‌ساعت طول مى‌کشید تا آدم با اتوبوس از جایى به جاى دیگر مى‌رفت. بعضى وقت‌ها این جابجایى کمتر یا بیشتر هم طول مى‌کشید. به‌هرحال چنین یک‌ساعت‌هایى را احساس نمى‌کردم که ضایع مى‌شود؛ چون کتاب مى‌خواندم.

مصاحبه در پایان بازدید از نهمین نمایشگاه بین‌المللى کتاب تهران - 22/02/1375

  

به‌جای آگهی تلویزیونی


گاهى مى‌بینید یک نفر پاى تلویزیون نشسته و منتظر یک فیلم است. تلویزیون آگهى تبلیغاتى پخش مى‌کند و گاهى پخش تبلیغات بیست دقیقه طول مى‌کشد. یک‌وقت است کسى به آن تبلیغات احتیاج دار؛ اما کسى که احتیاج ندارد آگهی‌‌هاى تبلیغاتى را ببیند، این بیست دقیقه را چرا بى‌کار بنشیند!؟ یک کتاب دمِ دستش باشد؛ بردارد و بیست دقیقه مطالعه کند. اگر مردم ما عادت کنند که از این وقت‌هاى ضایع‌شونده براى مطالعه‌ى کتاب استفاده کنند، جامعه خیلى پیش خواهد رفت و فرهنگ کشور، خیلى ترقى خواهد کرد.

مصاحبه در پایان بازدید از نهمین نمایشگاه بین‌المللى کتاب تهران - 22/02/1375


 

  • نیم نگاه
۲۲
اسفند

برای دیدن مابقی کاریکاتور ها می توانید به 

آثار فینالیست جشنواره مذاکره با امریکا

مراجعه فرمایید.





  • نیم نگاه
۰۸
اسفند

دوربین بن افلک ایران را هدف گرفت:

نقد فیلم سینمایی آرگو (فایل با کیفیت)


پایگاه جریان شناسی دیدبان در اعتراض به انتخاب فیلم سینمایی آرگو به عنوان بهترین فیلم آکادمی اسکار اقدام به بازپخش نسخه با کیفیت نقد فیلم آرگو با عنوان پنجه عقاب می نماید. گفتنی است این مستند در بیش از هشت هزار صفحه اینترنتی بازنشر داشته است.
  • نیم نگاه