نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

پیوندها

۲ مطلب با موضوع «داستان و جملات کوتاه :: طنز :: گلخندهای آسمانی» ثبت شده است

۱۱
فروردين

گفت:که چی؟ هی جانباز جانباز و شهید شهید میکیند!

اهههههههه ولمون کنید دیگه! اصلا به ما چه...

میخواستن نرن! غلط کردن رفتن!

برای کی رفتن؟

کسی مجبورشون نکرده بود که!


گفتم:چرا اتفاقاً! مجبورشون میکرد!

گفت: کی؟!

گفتم:همون که تو نداریش!

گفت:من ندارم؟! چی رو؟!

گفتم: غیرت...

  • نیم نگاه
۲۶
مهر

وقتی یک شاگرد شوفر ، مکبر نماز شود ، بهتر از این نمی شود . نمی دانم تقصیر حاج آقای مسجد بود که نماز را خیلی سریع شروع می کرد و بچه ها مجبور بودند با سر و صورتی خیس در حالی که بغل دستی هایشان را خیس می کردند ، خود را به نماز برسانند یا اشکال

از بچه ها بود که وضو را می گذاشتند دم آخر و تند تند یا الله می گفتند و به آقا اقتدا می کردند و مکبر مجبور بود پشت سر هم یا الله بگوید و ان الله مع الصابرین ...

بنده خدا حاج آقا هر ذکر و آیه ای بلد بود می خواند تا کسی از جماعت محروم نماند . مکبر هم کوتاهی نکرده ، چشم هایش را دوخته بود به ته سالن تا اگر کسی وارد شد به جای او یا الله بگوید و رکوع را کش بدهد . وقتی برای لحظاتی کسی وارد نشد ، ظاهراً بنا به عادت شغلی اش بلند گفت : یاالله نبود ، ........... حاج آقا بریم .

نمی دانم چند نفر توی نماز زدند زیر خنده ولی بیچاره حاج آقا را دیدم که شانه هایش حسابی افتاده بودند به تکان خوردن 

  • نیم نگاه