نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

پیوندها
۲۵
دی


5- تمثیلی زیبا در نحوه برخورد با زشتی‌ها 
شما داری چای می‌خوری عطسه می‌کنی، تا می‌روی عطسه کنی این تکان می‌خورد استکان و نعلبکی یک قطره از این چای به عینکت می‌چکد. یک قطره‌اش به لباست می‌چکد. یک قطره‌اش به فرش می‌چکد. خود شما سه برخورد می‌کنی. اگر عینک بود فوری پاکش می کنی. اگر لباس بود می‌گویی: می‌رویم خانه می‌شوییم. اگر قالی بود، می‌گویی: شب عید می‌شوییم. یک قطره چای را به سه جا می‌چکد و شما سه تا برخورد می‌کنی. فوری، بعداً، بعداً بعداً بعداً. قرآن هم می‌گوید: من مجرمین را سه طور کیفر می‌کنم. اگر آدم خوبی باشد فوری حالش را می‌گیرم. مثلاً اگر مؤمن خلاف کرده، صبح خلاف کرد، عصری پایش را می‌خورد. شنبه خلاف کرد، یکشنبه. اینها آدم‌های خوبی هستند. آدم‌های خوب که مثل عینک بلوری هستند و شفاف هستند خدا زود گوششان را می‌گیرد که حواسشان جمع باشد. آیه‌ای که می‌گوید: زود گوششان را می‌گیرم، آیه‌‌اش این است می‌گوید: «وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ» (شوری/30) این مصیبت‌هایی که به شما می‌رسد، «فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُم‏» خلاف کردی گرفتار یک مصیبتی شدی. 

بعضی از آدم‌ها بد هستند، قرآن می‌گوید: فوری کارشان نداریم. «جَعَلْنا» قرار می‌دهیم، «لِمَهْلِکِهِمْ» برای هلاکت اینها، «مَوْعِداً» (کهف/59) یک موعدی، بگذار خلاف کند جاوید شاه بگویند، بعداً هم مرگ بر شاه می‌گویند. 

بعضی مصیبت‌ها را قرآن می‌گوید: اصلاً کاری نداریم. می‌گذاریم برای قیامت. «أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ» (آل‌عمران/178) یعنی مهلتشان می‌دهیم، تا روز قیامت. یک قطره چای به یک جا می‌چکد خود شما سه نوع عمل می‌کنی. خدا هم همینطور است. پس بعضی‌ها که مجرم هستند خلافکار هستند، در رفاه هستند، ممکن است «مَوْعِداً»، گذاشتیم جاوید شاه را بگویند تا مرگ بر شاه 57 شود. یا در «جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً». یا«أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ». یعنی اصلاً در دنیا کار‌شان نداریم. صدام را دیدی تا لحظه‌ی آخر هم که می‌خواستند اعدامش کنند همینطور شاخش هم نشکست. گریه کند، بترسد، نه، خیلی قشنگ رفت اعدام شد. «أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ» خدا عادل است. 

سؤال: آقایانی که دیر پای تلویزیون آمدند سؤال این است. چرا بعضی از خلافکارها خوش هستند؟ جواب: یکی روی رفاه ظاهری قضاوت نکن. یک بچه که درس می‌خواند، نگو: ببین این بچه‌های بازیگوش چه بازی می‌کنند؟! بابا، صبر کن در امتحان‌ها معلوم می‌شود برنده چه کسی است. امام سجاد وقتی اسیر بود، به یزید گفت: صبر کن وقت اذان شود ببینیم مؤذن نام جد تو را روی منار می‌گوید یا جد مرا؟ رفاه ظاهری غیر از رفاه واقعی است. 

بعضی‌ها برای جهیزیه‌ی دخترشان از همه‌ی بانک‌ها پول می‌گیرند. بعضی‌ها برای عروسی‌شان، می‌گوید: آخر من آبرو دارم. خیلی وقت‌ها زندگی ساده است عزت هم هست. خیلی وقت‌ها هم از همه بانک‌ها قرض می‌کنند عزت هم نیست. رفاه ظاهری غیر از رفاه واقعی است. دوم اینکه نام دین رفاه آور نیست. بعضی‌ها که دین دارند در رفاه نیستند دین دارد ولی کار نمی‌کند، حال کار ندارد، صرف مسلمانی، اینکه من مسلمان هستم دلیل نیست که حالا تو مسلمان هستی باید در رفاه باشی. مسلمان هستی باید درس هم بخوانی، باید کار هم بکنی، باید مشورت هم بکنی، باید هجرت هم بکنی. 

  • نیم نگاه
۲۴
دی
یکی از فلاسفه یونان به مرگ محکوم شده بود و خویشاوندی می گریست، فیلسوف پرسید: چرا گریه می کنی؟ گفت: چون ترا بیگناه می کشند.
گفت: دوست داشتی گناهکارم بکشند؟ این چه گریه است که برای من افتخار بزرگی است که بی گناه کشته شوم و اگر جز این بود و گناهکار کشته می شدم که باید کشته می شدم.
این برای من امتیاز بزرگی است که دشمنم معصوم کش و بیگناه کش و ستمکار است. اگر دشمنم عادل و منطقی می بود و بر اساس حکم و حق و قضاوتی محکوم می کرد، برایم هیچ نمی ماند.
__
تاریخ ادیان،درس هشتم، تیر ماه 
1350

محرمانه: حسرت می خورم از این که نمونه ی این داستان ها را چه بسا، مترقی ترش را ما خودمان داریم اما کسی قلم خود را برای نگارشش به حرکت در نیاورده است. 

فقط برای ما داستان نیست حقیقت است. شهادت برای ما افتخار است. عکس شهید احمدی روشن را با پسرش که می بینم دلم تاب نمی آورد.

حتما وبلاگ http://brt4.blogfa.com/ را ببینید


  • نیم نگاه
۲۴
دی

مادر: پسرم پول کلاس کنکورت رو پس گرفتم دیگه نمیخواد بری کلاس! پسر: اه چرا مادر من که درسم خیلی خوبه خودت که میدونی من میخوام دانشمند بشم. مادر: نه عزیزمنمیخواد تو حتی اگر معتاد هم بشی بیشتر برای من زنده میمونی تا دانشمند بشی ....... 

-------------------------------------------- 

خدایا شکرت که ما جهان سومی ها انقدر عقب مونده و کم سواد هستیم که پیشرفته ترین کشور های دنیا حتی از درس خوندن ما هم میترسن.....

  • نیم نگاه
۲۳
دی
پایگاه رسمی ستاد دانشجویی پیگیری تدفین شهدای گمنام در دانشگاه تربیت معلم تهران 

چه زیبا میگوید سید شهیدان اهل قلم:
« گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور است، وگرنه همه اجرها در گمنامی است».
....
در انتظار متبرک شدن خاک تربیت معلم به پیکر مطهر شهدای گمنام

  • نیم نگاه
۲۳
دی
غضنفر ویدیو می خره

زنش می پرسه پولشو از کجا آوردی

میگه تلویزیون فروختم

  • نیم نگاه
۲۳
دی
 به کدامین گناه کشتنش؟

شهید احمدی روشن

  • نیم نگاه
۲۳
دی
قصه اصحاب کهف شوخیست!!!

اینجا یک شب بخوابی، تو را از یاد می برند

  • نیم نگاه
۲۰
دی
دیروز از هر چه بود گذشتیم و امروز از هر چه بودیم!!!
آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا در پناه میز!!!
دیروز دنبال گمنامی بودیم و امروز مواظبیم ناممان گم نشود!!!
جبهه بوی ایمان می‌داد و اینجا ایمانمان بو میدهد!!!
(برای شادی روح شهدا صلوات)

خودمو گفتم به کسی برنخورد.

 دلم برای شهدا تنگ شده است. 

برای آنهایی که به جای حذف افراد ، مشکلات برادران دینشان را حل می کردند. ما خیلی وقت ها به کوچکترین بهانه ای انگی را به افراد می زنیم بدون آن که بدانیم حقیقت دارد یا نه. بدون بررسی. شایدم بعضی مواقع بررسی می کنیم اما همه ی جوانب را خوب نمی بینیم

  • نیم نگاه
۱۸
دی

خیلی وقت است می خواهم صحبت هایی را مطرح نمایم اما نمی شود. راستیتش را بخواهید چندبار هم نوشتم اما پاک کردم و خودم را شماتت کردم و بر حذر داشتم از کسانی که دیدگاهشان آزارم می داد.

اسلامی که من می شناختم کتابش با بسم الله الرحمان الرحیم آغاز شده است و نه با بسم قاسم الجبارین. پیامبرش رحمت للعالمین بود و همسایه مورد احترام و مسلمانان برادران دینی هم بودند و در برابر یکدیگر حقی داشتند.

بنده را مواخذه نفرمایید. حق با شماست من هم اینطور نیستم اما مرا به خاطر بیان آنجه در ذهن دارم خواهشا ملامت نفرمایید. 

خودتان قضاوت بفرمایید در مقابل غیبت هایی که در طول روز می کنیم چند بار دست یاری به سمت برادران دینیمان دراز کرده ایم؟ آیا صف اولی های نمازمان از مشکلات هم خبر دارند؟ روحانی های معظم به جای بیان مسائل فقهی نادری که شاید در طول عمرمان با آن برخورد ننماییم آیا باری را به دوش خود می اندازند و مانند مولایمان علی، شبانه به در خانه ها می روند تا از یتیمان و فقرا در حد خود ایادتی نمایند؟ چند در صد از علما را می توان یافت که شبیه پیامبران بشود سر بر زانوانشان گذاشت؟

در نهایت 

اسلام به ذات خود ندارد عیبی-هر عیب که هست در مسلمانی ماست

و باز ننوشتم آن چرا باید می نوشتم

  • نیم نگاه
۱۸
دی
تو 10 سالگی : " مامان ، بابا عاشقتونم"
تو 15 سالگی : " ولم کنین "
تو 20 سالگی : " مامان و بابا همیشه میرن رو اعصابم"
تو 25 سالگی : " باید از این خونه بزنم بیرون"
تو 30 سالگی : " حق با شما بود"
تو 35 سالگی : "میخوام برم خونه پدر و مادرم "
تو 40 سالگی : " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم!!!!"
تو هفتاد سالگی : " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان اینجا باشن ...!
بیاید ازهمین حالا قدر پدر و مادرامونو بدونیم...
  • نیم نگاه