وقتی چیزی را کسر می کنی
که با وجودت جمع زده ای
من تحمل این درد را ندارم
من تحمل این درد را ندارم
آخه برادران من این موصوب با کدوم اصل انسانی و خط امامی هم خونی دارد.
بیچارم کردند.
یک نفر در وبلاگم نظری گذاشت و بنده را متقاعد کرد که بعضی از متن ها را حذف کنم.
راستی چند وقت بعد از قضیه شیث و اون افتضاحات، در جایی مطلب زیبایی را خواندم.
می گفت زمانی که تیم والیبال ما افتخار می آفریند کسی به آن نمی پردازد بعد آن موقع که شیث یک همچین اشتباه بزرگی را انجام می دهد تا مدت ها سوژه رسانه ها می شود و این نوع پرداختن به مساله منصفانه نیست.
۱ـ از این که دوستانی آینه بنده بودن سپاس گذارم
۲ـ همیشه امر به معروف در کنار نهی از منکر آمده. سعی کنید از خوبی ها هم بگید
۳ـ نقد منصفانه نقد مومنانه هم هست
۴ـ بنده از هیچ کسی که اشتباهات بنده را علنی کرده و به دیگران هم انتقال داده نمی گذرم.
خبرگزاری فارس: مراسم ازدواج یک زوج دانشجوی دانشگاه تهران، امروز در جوار مزار شهدای گمنام این دانشگاه برگزار شد.
شهدا را بیاریم دانشگاهمون، حداقل ثمراتش همین ازدواج هاست. از همین جا و در همین وبلاگ برای اونهایی که ظهرها زیارت عاشورا می خونن از خداوند منان می خواهم که حاجتشون را هر چی زودتر بدهد.
راستی اگر یک بنده خدایی در دانشگاه ما خواست از این کارها انجام بده حاج آقای رزاقی یا خانم دکتر می یان یا باز هم جلسن!!!


"سعادت آباد" پس از فیلمهای "قطعه ناتمام"، "به آهستگی، پاداش سکوت و کتاب قانون آخرین اثر مازیار میری است. وجوه مشترک این فیلم و درباره الی به ویژه در فرم و ساختار به وضوح نمایان است. داستان فیلم درباره یاسی(لیلا حاتمی) است که برای همسرش جشن تولد می گیرد، ولی در خلال این جشن اتفاقاتی می افتد و به واقعیت هایی پی می برد."سعادت آباد" دنیایی پر تلاطم از روابط زناشویی را در منظر دید مخاطبان خود قرار می دهد همچنین این فیلم روی سه زوج از طبقه متوسط جامعه ی ذهن کارگردان، متمرکز است جامعه ای که با ایران راستین، فاصله ی زیادی دارد.
در سعادت آباد همه به هم دروغ می گویند و چیزی را از یکدیگر پنهان می کنند.لاله سقط بچه شان و تلاش برای گرفتن پاسپورت و رفتن به خارج از کشور را از علی پنهان نگه داشته، بهرام پول دادن به محسن را از تهمینه و کمکش به لاله برای گرفتن پاسپورت را از علی مخفی کرده،محسن رابطه اش را با مینا (پرستار بچه شان) از یاسی پنهان کرده و بعلاوه داستان غرق شدن اجناس و آقای صابری را هم خودش سرهم کرده تا پولهای بهرام را بالا بکشد،تهمینه معرفی دکتر را به لاله برای سقط از علی مخفی کرده و… شاید تنها شخصیت های نسبتا مثبت داستان علی و یاسی هستند که البته آنها هم مانند دیگران در زندگی شکست خورده اند.
از اینروست که همه دنبال چیزی هستند که ندارند و از داشته های فعلی شان راضی نیستند و حتی شاید نفرت هم دارند.بهرام با تهمینه مشکل دارد و بناست از هم جدا شوند، در حالیکه هنوز پس از سال ها عشق به یاسی(که زمانی آن را فدای ثروت تهمینه کرد) در قلبش از بین نرفته است.تهمینه هم به بهرام حسی ندارد و می خواهد او را ترک کند و پیش بچه های شوهر اولش در خارج از کشور برگردد.لاله فقط به خود و پیشرفتش فکر می کند و برای رسیدن به هدفش احساسات علی را براحتی زیر پا می گذارد. علی، لاله ای را که خود می خواهد دوست دارد نه لاله واقعی را.محسن اصلا یاسی رانمی بیند و با پرستار بچه اش مشغول زندگی مخفیانه ای در گوشه ای دیگر از شهر است و حتی خبر بارداری همسرش را هم از این پرستار می شنود، یاسی در آرزوی زندگی عاشقانه ای است که البته خود هم می داند خیالی محال است و… سعادت آباد نمایش مجموعه ای از تضادهای مختلف است.
در سعادت آباد ناموس معنا و مفهومی ندارد. عشق بهرام به همسر محسن، خیانت لاله به علی از همین روست. در سعادت آباد جایی برای خانواده اصیل ایرانی هم نمی توانیم بیابیم. محسن با پرستار بچش در ارتباط است و یاسی بویی از محبت همسر نبرده .حتی در سعادت آباد حامد بهداد هم دیگر لوتی با معرفت فیلمهای پیش نیست و سر بهرام کلاه می گذارد.
محمد حسین شفاهی
چشم یک طلبه، آنهم برای امر به معرو ف کور شددر حالی که رسانه های ما، شیث را دغدغه مردم می نمایند.
آه ای خدای من مرا ببخش
مرا به ببخش که سواد رسانه ای شدن ندارم تا بگویم اصل چیست و فرع کدام است
آه ای خدای من مرا ببخش
که قلمم آنقدر توانا نیست تا از رنج مظلومیت احکامت و بنده های مخلصت، بنگارم
مرا ببخش که رییس جمهورم برای قاطلین مظلویمن تسلیت نامه ای می نویسد
مرا ببخش که فراموش کرده ایم انقلاب ما انقلاب پابرهنگان بود
مرا ببخش که وزیر علوم و مجلس ما از طرح دانشجوی پولی با کمال افتخار دفاع می کنند
مرا ببخش که یادمان می رود ولیمان از ما چه می خواهد
در برخورد با عقاید دیگران اگر به دقت بنگریم به نکات جالبی می توانیم برسیم. به بعضی از این عقاید توجه شما را جلب می نمایم.
اسلام برای 1400 سال پیش است.
اسلام برای عریهاست ما باید به دین اجدادمان زرتشت باشیم.
اگر به همین دو گزاره دقت کنید، می توانید تناقضات متعددی را بیابید.
1_اگر اسلام برای 1400 سال پیش است، زرتشت برای چه زمانی است؟!!!!
2_ اگر که برای قبول یک عقیده باید به خواستگاه(ملیت) آن نگاه کنیم، الان حکومت ما می بایست شاهنشاهی می بود نه جمهوری
3_ کجا در قرآن یا روایت می توانید بیابید که "یا ایها العربیون" یا " یا ایها القریشون"
4_ مگر اسلام از اول داعیه جهانی نداشته است. مگر در قرآن اینطور نیامده " یا ایها الناس" یا " ان هو الا ذکر للعالمین"
پس کتاب بخوانید "خدمات متقابل اسلام و ایران"
چندی پیش یک برنامه تلویزیون (که اسمش یادم نیست) به نقد فیلم طلا و مس پرداخته بود. انصافا نقد های خوبی هم شد. در آخر برنامه نقد جالبی صورت گرفت. نقاد خطاب به کارگردان اینطور گفت:
"صحنه آخر فیلم بنده را واقعا تحت تاثیر قرار داد. صحنه ای که شما در زمین چمن خالی گرفتید در حالی که بازیگران بدون توجه به سرمای بیرون بدون پتو و لباس گرم نشست بودند را عرض می کنم. شما به خوبی توانستید نشان دهید که گرمای این خانواده به سرمای بیرون غلبه دارد"
کارگردان در جواب گفت :
" حالا که فکر می کنم، عجب کاری کردم و باید به خودم احسنت بگم. راستیتش بنده به این همه فلسفه که شما گفتید دقت نداشتم. هوا سرد بود سریع هم می خواستیم فیلم را تمام کنیم برای همین اونجا گرفتیم که نزدیک بود"
حالا قصه بعضی از منتقدین وبلاگ بنده است. بنده هیج فلسفه ای پشت بعضی از متنهایی که گذاشته ام نیست. نه فمینستم نه ضدش. بعضی از متنها را باید دید و فقط خندید.
یکی گفته بود چرا عکس خودتو می زاری، باید در جواب ایشون بگم از این به بعد تو وبلاگ شخصیم، عکس پدر شما را با دل نوشته هاشون می زارم.
در ضمن این وبلاگ من نه انجمن. هر کی می خواهد موضع انجمن ببینه به وبلاگ انجمن مراجعه کنه نه من. بنده نوکر انجمنیام و هیچ کاره.
در مورد خواهران هم باید عرض کنم، واقع امر اینست که بنده به توانشان اعتقاد راسخ دارم و در خیلی از موارد توانیهایشان برتر از برادران است.
قصه بالا هم با دخل و تصرف بود.
دلیل خلقت زن.............................................قابل توجه اقایان....؟؟؟؟؟۱۰ – خدا نگران بود که آدم در باغ عدن گم بشه چون اهل پرسیدن آدرس نبود.
۹ – خدا میدونست یه روزی آدم نیاز داره یک کسی کنترل تلویزیون رو بهش بده.
۸- خدا میدونست که آدم هیچ وقت خودش وقت دکتر نمیگیره!
۷ – خدا میدونست اگه برگ انجیر آدم تموم بشه، هیچ وقت خودش برای خودش یکی دیگه نمیخره. …
۶ – خدا میدونست که آدم یادش میره آشغالا رو بیرون ببره
۵ – خدا می خواست آدم بارور و تکثیر شود ، اما خدا میدونست که آدم تحمل درد زایمان رو نداره
۴ – خدا میدونست که مانند یک باغبون ، آدم برای پیدا کردن ابزارهاش نیاز به کمک داره
۳ - خدا میدونست که آدم به کسی برای مقصر دونستش برای موضوع سیب یا هر چیز دیگری نیاز داره
۲ – همونطور که در انجیل آمد ه است : برای یک مرد خوب نیست تنها بماند
و سرانجام دلیل شماره یک
۱ – خدا به آدم نگاه کرد و گفت : من بهتر از این هم می تونم خلق کنم