به یک بهانه
يكشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۸۸، ۰۶:۴۴ ب.ظ
در ادامه ی درد و دلم با تو و شاید خدا دلم گرفت برای مرگ یک دختر . دختری به نام ندا. کسانی قاتل آن را نیروهای انتظامی و شاید بسیجی می دانند. اما من خلاف این فکر می کنم. شاید به یاد کسی بیفتم که گفت درخت اصلاحات خون می خواهد بی خبر از آن که خون دامن آدم را می گیرد و همین خون باعث خشکیده شدن درختشان گردید.
به بهانه انتخابات َبا احساسات من و تو جوان بازی کردند و به خیابان کشیدند من و تو را. وعاقبت معذرت خواستند(حجاریان عطریان فر و ابطحی...) اما ما ماندیم با یه دنیا فکر اگر نظرشان درست بود چرا خود خون ندادند و پای آرمانشان نایستادند و نکند من تو وسیله ای بودیم برای رسیدن عده ای به هدف؟ و شاید خودشان می دانستند دروغ می گفتند و تغلب بهانه ای بود برای ارضای حس قدرتشان
و در این بین متوجه شدیم خط مقدم آمریکا هستیم یا بهتر بگم هستند چون من که دیگر با بازی با کلماتی مانند اصلاح طلب حق گرا و شبیه اینها به اشتباه نمی یفتم. و چی بگم که امروز باید با بصیرت بود و در زیر فشا روانی سخت و شاید غیر ممکن باشد. اما فقط غیر ممکن غیر ممکنه.
- ۸۸/۰۹/۱۵