آذر ما باقیست اما سکه های شما از رواج افتاده اند
جمعه, ۱۸ آذر ۱۳۹۰، ۰۴:۲۷ ب.ظ
از http://brt4.blogfa.com/ برداشتم
دوستم دفترچه ی یادداشتی را نشانم می دهد که حفره ی کوچکی در جلد مقوایی آن ایجاد شده ، این حفره ، در نگاه اول ، چندان عجیب نمی نماید . ( می گویم : « چندان » عجیب نمی نماید و گرنه ، در جای خود ، شگفت انگیز است . چرا جلد یک دفتر را سوراخ کرده اند ، به طوری که تمام قطر دفتر چه به اندازه ی قطر حفره ضایع شود و حتماً نوشته ها و یادداشت ها هم ؟ ... ) بعد دوستم می گوید : « این دفترچه ی یادداشت ( آذر شریعت رضوی ) دانشجو است ، همانکه روز شانزدهم آذر در دانشگاه تهران ، هنگام هجوم پلیس و چتربازان رژیم پهلوی شهید شد . می بینی گلوله درست به سینه یا در واقع ، قلب خورده ، این حفره در دفترچه ، جای عبور گلوله است » . بغض گلوی آدم را می گیرد و بعد خشم و نفرت سراپای وجود انسان را می لرزاند . و بعد تأمل و اندیشه ، یاد یک فیلم کابویی از سلسله فیلم های صادراتی آمریکایی به نام «دلار سوراخ شده» می افتم . در آن فیلم ، سکه ی یک «دلار» ی در جیب کابوی ، مانع مرگ «قهرمان» فیلم شده است. چون گلوله ، از فلز سخت «دلار» عبور نمی کند . ولی دفترچه ی کاغذی با جلد مقوائیش در جیب دانشجو نتوانسته زره و سپر محکمی در برابر گلوله باشد و ظاهراً مانع مرگ دانشجو شود .
ظاهراً ...
ناگهان ، این هر دو جلوه ، در ذهنم ، صورت دو « سمبل » پیدا می کند . دو سمبل ، از دو نظام اجتماعی ، دو نظام فرهنگی ، و دو نظام انسانی ...
در نظام اول ، « کابوی » ها این مهاجمین یغماگر و فاتحان « قاره ی جدید » و به وجود آورنده ی « تمدن خیلی جدید » این نابود کنندگان صاحبان اصلی قاره ، یعنی قاتلان یک نژاد کامل بشری که سرخ پوستان باشند . « دلار » جوشن ظاهراً نفوذ ناپذیری در برابر همه ی گلوله ها است . « دلار » حافظ جان و مال و «تمدن» مهاجمان غارتگر تمدن ساز است . دلار ، در آن نظام ، سکه ی ساده نیست ، وسیله نیست ، اصل همه ی اصول و هدف همه هدفها و غایت « مدنیت نو » و تکنولوژی و « تکنوکراسی » سوداگر است . دلار ، در آن جا نه تنها جوشن ، که خود « جسم » و « وجود » و « موجودیت » نظام سوداگر است . دلار ، تنها حفاظی در برابر گلوله نیست ، خود ، گلوله است ، گلوله ای که خود ، تفنگ و مسلسل و بمب اتم و ... است ، و شب و روز ، به سوی قلب های « نظام دفتر » شلیک می شود . گلوله ای است که « دفترچه ی دانش » و دانشجو را سوراخ می کند و دانش و دانشجو را می کشد و « دفترچه ی رضوی » سمبل نظام دیگر است . سمبل نظام فرهنگ و دین و ایمان و ایدئولوژی انسانی است . سمبل انسان و انسانیت است. انسانیتی که در طول زندگی دراز و ناپیداکرانه ی خود ، از بدویت تا کمال ، کوشیده به یاری « دفترچه » و دفتر و قلم و فرهنگ و هنر و ادب ، انسان را از خصلت ها و غرایز حیوانی و « بربریت » بپیراند ، و به زیور اندیشه و ایمان و خصال یزدانی خود بیاراید ، انسانیتی که از « بدویت » با «بربریت » در جدال بوده و در اوج « مدنیت » نیز ، با خصلت « دلار » یت پیوسته در حال جنگ است .
اما آیا « دلار » همیشه حفاظ جان « صاحب دلار » خواهد بود ، و « دفترچه » همیشه ، جوشنی نااستوار در برابر گلوله ی دلار ؟ آیا « دلار » همیشه نفوذناپذیر می ماند و « دفترچه » همیشه سوراخ می شود ؟ پاسخ به این پرسش ، دو صورت دارد :
1- ظاهراً ، چنین است . دفترچه ، از کاغذ است و در برابر گلوله ، نامقاوم ، « کابوی » که سکه ی « یک دلاری » در جیب روی سینه دارد ، خطر مرگ کمتر تهدیدش می کند تا دانشجو که « دفترچه » ای فقط در جیب بغل جیب درون لباس دارد .
2- صورت دوم ، پاسخ منفی است ، مقاومت « دلار » نسبی ، موضعی و موقتی است . وانگهی ، فقط «سکه » است ، و از فاز « یعنی ماده ی بی جان » است ، و نه تنها زود « رنگ می زند » ، « فرسوده می شود » و « می پوسد » ، بلکه ، در دوره ی تاریخ و معینی « از رواج می افتد » . موزه های فراوانی از «سکه های از رواج افتاده » وجود دارد ، که امروزه ، فقط برای « تماشا » و « عبرت » خوبند و نه هیچ چیز دیگر ، و یادمان نرود که : « هر سکه ی از رواج افتاده ای ، نشانه و گواه یک نظم و نسق از رواج افتاده » است . « نظم و حاکمیت سکه ها » همیشه و حتماً در معرض کسادی و از رونق افتادگی هستند ، اما ، «دفترچه » ها ، هرگز از رواج نمی افتد ، زیرا دفترها و دفترچه ها به « اعتبار کاغذ بودن با ماده بودن » نیست ، که ارزشی دارند . ارزش دفترها را ، « نوشتنی » ها تعیین می کنند . و ارزش نوشته ها را «اندیشه » ای که در آنهاست تعیین می کند . و اندیشه ها ، هنگامی باارزش و ماندنیند ، و نامیرا ، که «متکی و معتبر به جان و روان انسان باشند » که نماینده ی « نظام دفتر » یعنی « نظام خود » انسانی ، یعنی « نظام روح و ایمان » انسانی باشند . مثل دفترچه ی دانشجو ( شریعت رضوی ) که در « پیکار دفتر و دلار » شهید شد . که در پیکار دو نظام « اندیشه و سکه » گلوله خورد ( یادمان نرود که کشتار دانشجویان و واقعه ی 16 آذر ، همزمان بود با ورود نماینده ی نظام دلار یعنی آقای نیکسون به ایران ، آن هم پس از پیکار سهمگین تر قبلی نظامهای « دلار و اندیشه » در 28 مرداد 1332 و پیروزی ظاهری دلار ، یعنی پیروزی « سیا » بر « مصدق » ، یعنی پیروزی حاکمیت امریکایی دلار بر نهضت ملی ایران ) دفترچه ی دانشجو ( رضوی ) پردوام تر از « دلار کابوی » بود و هست . به این دلیل که ( دانشجو رضوی ) هنوز « زنده ی حقیقی » است ، هنوز در میان ما ، در خاطره و اندیشه ی ما است ، و خواهد بود ، اما آن « کابوی دلار در جیب » مدتهاست مرده و کسی نامش را به یاد نمی آورد . چرا که نام او ، نامی حقیقی و معتبر به شناسنامه ی انسانی نبود . نام مستعار « فیلمی » بود ، نام متکی به « دلار » و « نظام دلاری » بود ، نه نام انسانی او . کابوها می میرند ، مرده اند و فراموش می شوند ، زیرا به اعتبار جان و روان انسانیت زندگی نمی کنند . زیرا آن ها مهره های بی جان و بی اراده ای در « کارخانه ی عظیم دلار و نظام دلاری » بیش نیستند .
اما دانشجو ( رضوی ) ها ، همیشه زنده اند . گواه این مدعا را همین امروز در برابر چشم داریم . همین امروز که عقابان جوان اندیشه و ایمان ، آشیانه ی کثیف زاغ دلار را در چنگال گرفته اند . « دلار » تنها شانزدهم آذر آن سال ( 1332 ) نبود که به « دانشگاه » و « دفترچه » های دانشجویی یورش برد و چترباز پیاده کرد و « قندچی » و « رضوی » و « بزرگ نیا » را کشت و هنک حرمت دختران دانشجو پرداخت و سینه و سر دانشجویان را آماج ضربه ها و زخم های فراوان کرد . پس از آن نیز بارها و بارها ، چنان هجومی را در سطحی وسیع تر تکرار کرد ، دانشجوها کشت ، دفترچه ها سوراخ کرد و کالبد دانش را به حبس انداخت و دانش و ایمان را محاکمه و شکنجه کرد تا از پیکار با « دلار » و نظام دلاری دست بردارند ، حتی «هجوم پرکشتار سال گذشته » اندکی پیش از پیروزی انقلاب ، آخرین هجومش نبود . او هم اکنون هم ( در همه جا چه در خاک اصلی دلار و چه در جاهای دیگر دنیا ) بر دانش و دانشجو و نظام دانش حمله می برد ، زیرا که می داند آن دشمن راستین که سرانجام نابودش خواهد کرد و به گورش خواهد سپرد ، دانش و دانشجو و دفترچه های دانشجویی است ، نظام دانش و ایمان انسانی است. انسانی که به اعتبار روح خدایی خود ، زنده ی جاوید و پیروزمند نهایی است ، نه به اعتبار « دلار » و « تکنولوژی » و « تکنوکراسی » و عظمت فلزی کارخانه هایش و جنگ ابزارهای فوق مدرنش .
دفترچه ی دانشجو ( شریعت رضوی ) از گلوله ی نظام دلار سوراخ شده ، اما دانش دانشجوی ما هرگز خدشه بردار نیست ، در حالی که « دلار » کابوی پیر ، دارد از رواج می افتد . تا به موزه ی سکه های از رواج افتاده ی تاریخ سپرده شود .
ظاهراً ...
ناگهان ، این هر دو جلوه ، در ذهنم ، صورت دو « سمبل » پیدا می کند . دو سمبل ، از دو نظام اجتماعی ، دو نظام فرهنگی ، و دو نظام انسانی ...
در نظام اول ، « کابوی » ها این مهاجمین یغماگر و فاتحان « قاره ی جدید » و به وجود آورنده ی « تمدن خیلی جدید » این نابود کنندگان صاحبان اصلی قاره ، یعنی قاتلان یک نژاد کامل بشری که سرخ پوستان باشند . « دلار » جوشن ظاهراً نفوذ ناپذیری در برابر همه ی گلوله ها است . « دلار » حافظ جان و مال و «تمدن» مهاجمان غارتگر تمدن ساز است . دلار ، در آن نظام ، سکه ی ساده نیست ، وسیله نیست ، اصل همه ی اصول و هدف همه هدفها و غایت « مدنیت نو » و تکنولوژی و « تکنوکراسی » سوداگر است . دلار ، در آن جا نه تنها جوشن ، که خود « جسم » و « وجود » و « موجودیت » نظام سوداگر است . دلار ، تنها حفاظی در برابر گلوله نیست ، خود ، گلوله است ، گلوله ای که خود ، تفنگ و مسلسل و بمب اتم و ... است ، و شب و روز ، به سوی قلب های « نظام دفتر » شلیک می شود . گلوله ای است که « دفترچه ی دانش » و دانشجو را سوراخ می کند و دانش و دانشجو را می کشد و « دفترچه ی رضوی » سمبل نظام دیگر است . سمبل نظام فرهنگ و دین و ایمان و ایدئولوژی انسانی است . سمبل انسان و انسانیت است. انسانیتی که در طول زندگی دراز و ناپیداکرانه ی خود ، از بدویت تا کمال ، کوشیده به یاری « دفترچه » و دفتر و قلم و فرهنگ و هنر و ادب ، انسان را از خصلت ها و غرایز حیوانی و « بربریت » بپیراند ، و به زیور اندیشه و ایمان و خصال یزدانی خود بیاراید ، انسانیتی که از « بدویت » با «بربریت » در جدال بوده و در اوج « مدنیت » نیز ، با خصلت « دلار » یت پیوسته در حال جنگ است .
اما آیا « دلار » همیشه حفاظ جان « صاحب دلار » خواهد بود ، و « دفترچه » همیشه ، جوشنی نااستوار در برابر گلوله ی دلار ؟ آیا « دلار » همیشه نفوذناپذیر می ماند و « دفترچه » همیشه سوراخ می شود ؟ پاسخ به این پرسش ، دو صورت دارد :
1- ظاهراً ، چنین است . دفترچه ، از کاغذ است و در برابر گلوله ، نامقاوم ، « کابوی » که سکه ی « یک دلاری » در جیب روی سینه دارد ، خطر مرگ کمتر تهدیدش می کند تا دانشجو که « دفترچه » ای فقط در جیب بغل جیب درون لباس دارد .
2- صورت دوم ، پاسخ منفی است ، مقاومت « دلار » نسبی ، موضعی و موقتی است . وانگهی ، فقط «سکه » است ، و از فاز « یعنی ماده ی بی جان » است ، و نه تنها زود « رنگ می زند » ، « فرسوده می شود » و « می پوسد » ، بلکه ، در دوره ی تاریخ و معینی « از رواج می افتد » . موزه های فراوانی از «سکه های از رواج افتاده » وجود دارد ، که امروزه ، فقط برای « تماشا » و « عبرت » خوبند و نه هیچ چیز دیگر ، و یادمان نرود که : « هر سکه ی از رواج افتاده ای ، نشانه و گواه یک نظم و نسق از رواج افتاده » است . « نظم و حاکمیت سکه ها » همیشه و حتماً در معرض کسادی و از رونق افتادگی هستند ، اما ، «دفترچه » ها ، هرگز از رواج نمی افتد ، زیرا دفترها و دفترچه ها به « اعتبار کاغذ بودن با ماده بودن » نیست ، که ارزشی دارند . ارزش دفترها را ، « نوشتنی » ها تعیین می کنند . و ارزش نوشته ها را «اندیشه » ای که در آنهاست تعیین می کند . و اندیشه ها ، هنگامی باارزش و ماندنیند ، و نامیرا ، که «متکی و معتبر به جان و روان انسان باشند » که نماینده ی « نظام دفتر » یعنی « نظام خود » انسانی ، یعنی « نظام روح و ایمان » انسانی باشند . مثل دفترچه ی دانشجو ( شریعت رضوی ) که در « پیکار دفتر و دلار » شهید شد . که در پیکار دو نظام « اندیشه و سکه » گلوله خورد ( یادمان نرود که کشتار دانشجویان و واقعه ی 16 آذر ، همزمان بود با ورود نماینده ی نظام دلار یعنی آقای نیکسون به ایران ، آن هم پس از پیکار سهمگین تر قبلی نظامهای « دلار و اندیشه » در 28 مرداد 1332 و پیروزی ظاهری دلار ، یعنی پیروزی « سیا » بر « مصدق » ، یعنی پیروزی حاکمیت امریکایی دلار بر نهضت ملی ایران ) دفترچه ی دانشجو ( رضوی ) پردوام تر از « دلار کابوی » بود و هست . به این دلیل که ( دانشجو رضوی ) هنوز « زنده ی حقیقی » است ، هنوز در میان ما ، در خاطره و اندیشه ی ما است ، و خواهد بود ، اما آن « کابوی دلار در جیب » مدتهاست مرده و کسی نامش را به یاد نمی آورد . چرا که نام او ، نامی حقیقی و معتبر به شناسنامه ی انسانی نبود . نام مستعار « فیلمی » بود ، نام متکی به « دلار » و « نظام دلاری » بود ، نه نام انسانی او . کابوها می میرند ، مرده اند و فراموش می شوند ، زیرا به اعتبار جان و روان انسانیت زندگی نمی کنند . زیرا آن ها مهره های بی جان و بی اراده ای در « کارخانه ی عظیم دلار و نظام دلاری » بیش نیستند .
اما دانشجو ( رضوی ) ها ، همیشه زنده اند . گواه این مدعا را همین امروز در برابر چشم داریم . همین امروز که عقابان جوان اندیشه و ایمان ، آشیانه ی کثیف زاغ دلار را در چنگال گرفته اند . « دلار » تنها شانزدهم آذر آن سال ( 1332 ) نبود که به « دانشگاه » و « دفترچه » های دانشجویی یورش برد و چترباز پیاده کرد و « قندچی » و « رضوی » و « بزرگ نیا » را کشت و هنک حرمت دختران دانشجو پرداخت و سینه و سر دانشجویان را آماج ضربه ها و زخم های فراوان کرد . پس از آن نیز بارها و بارها ، چنان هجومی را در سطحی وسیع تر تکرار کرد ، دانشجوها کشت ، دفترچه ها سوراخ کرد و کالبد دانش را به حبس انداخت و دانش و ایمان را محاکمه و شکنجه کرد تا از پیکار با « دلار » و نظام دلاری دست بردارند ، حتی «هجوم پرکشتار سال گذشته » اندکی پیش از پیروزی انقلاب ، آخرین هجومش نبود . او هم اکنون هم ( در همه جا چه در خاک اصلی دلار و چه در جاهای دیگر دنیا ) بر دانش و دانشجو و نظام دانش حمله می برد ، زیرا که می داند آن دشمن راستین که سرانجام نابودش خواهد کرد و به گورش خواهد سپرد ، دانش و دانشجو و دفترچه های دانشجویی است ، نظام دانش و ایمان انسانی است. انسانی که به اعتبار روح خدایی خود ، زنده ی جاوید و پیروزمند نهایی است ، نه به اعتبار « دلار » و « تکنولوژی » و « تکنوکراسی » و عظمت فلزی کارخانه هایش و جنگ ابزارهای فوق مدرنش .
دفترچه ی دانشجو ( شریعت رضوی ) از گلوله ی نظام دلار سوراخ شده ، اما دانش دانشجوی ما هرگز خدشه بردار نیست ، در حالی که « دلار » کابوی پیر ، دارد از رواج می افتد . تا به موزه ی سکه های از رواج افتاده ی تاریخ سپرده شود .
یادداشتی از مرحوم منوچهر آتشی برای سالگشت 16 آذر
- ۹۰/۰۹/۱۸
خوشم آمد
تعبیر قشنگی بود و برداشت لطیفی!