مادر ...
يكشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۰، ۱۲:۴۷ ب.ظ
گفتم مادر ...
گفت : جانم؟
گفتم درد دارم....!
گفت : بجانم!
گفتم خسته ام.... !
... گفت : پریشانم ...!
گفتم گرسنه ام....!
گفت : بخور از سهمِ نانم!
گفتم کجا بخوابم....؟!
گفت : روی چشمانم ...!
گفت : جانم؟
گفتم درد دارم....!
گفت : بجانم!
گفتم خسته ام.... !
... گفت : پریشانم ...!
گفتم گرسنه ام....!
گفت : بخور از سهمِ نانم!
گفتم کجا بخوابم....؟!
گفت : روی چشمانم ...!
- ۹۰/۱۰/۱۸
مهربان. فداکار . دلسوز. همدم . سنگ صبور و .....
ولی خودمون زیادی مامانی بودنم بعضی وقتا کار دست آدم میده و این اصلا درست نیست.
راستی بابای کلم خیلی دوست دارم خیلی خیلی