ارباب ثروتمند فراموش شده ما
دوشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۰۳ ب.ظ
در سال قحطی عارفی،غلامی دید که شادمان بود!
گفت طور در چنین وضعی شادی می کنی؟
گفت:من غلام اربابی هستم که چندین گله و رمه دارد!
و تا وقتی برای اوکار میکنم روزی مرا می دهد!
عارف گفت:
از خود شرم دارم که یک غلام به اربابی با چند گوسفند! توکل کرده و غم به دل راه نمی دهد!
ولی من خدایی دارم که مالک تمام دنیاست! من باز هم و نگران روزی خود هستم!
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم و العن اعدائهم اجمعین
- ۹۲/۰۱/۱۹