نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

پیوندها

۱۱۵ مطلب در دی ۱۳۹۰ ثبت شده است

۱۸
دی
در وبلاگی خواندم

گفت:دوستت دارم... هر چی گشتم مثه تو پیدا نشد... گفتم: خوب گشتی؟؟؟ گفت: آره گفتم: اگه دوستم داشتی نمی گشتی!

  • نیم نگاه
۱۸
دی
روزی، یک پدر روستایی با پسر پانزده ساله‌اش وارد یک مرکز تجاری میشوند. پسر متوّجه دو دیوار براق نقره‌ای رنگ میشود که بشکل کشویی از هم جدا شدند و دوباره بهم چسبیدند، از پدر میپرسد، این چیست؟ پدر که تا به حال در عمرش آسانسور ندیده میگوید پسرم، من تا کنون چنین چیزی ندیدم، و نمیدانم.
در همین موقع آنها زنی بسیار چاق را میبینند که با صندلی چرخدارش به آن دیوار نقره‌ای نزدیک شد با انگشتش چیزی را روی دیوار فشار داد، دیوارهای براق از هم جدا شدند، آن زن خود را بزحمت وارد اطاقکی کرد، دیوار بسته شد، پدر و پسر، هر دو چشمشان به شماره‌هائی بالای آسانسور افتاد که ازیک شروع و بتدریج تا سی‌ رفت، هر دو خیلی‌ متعجب تماشا میکردند که ناگهان، دیدند شماره‌ها بطور معکوس و بسرعت کم شدند تا رسید به یک، دراین وقت دیوار نقره‌ای باز شد، و آنها حیرت زده دیدند، دختر ۲۴ ساله موطلایی بسیار زیبا و ظریف، با طنازی از آن اطاقک خارج شد.
پدر در حالی که نمیتوانست چشم از آن دختر بردارد، به آهستگی، به پسرش گفت: پسرم، زود برو مادرت را بیار اینجا!!!....................................................
  • نیم نگاه
۱۵
دی

سرلشگر صالحی:

ایران عادت ندارد یک حرف را دوبار تکرار کند
  • نیم نگاه
۱۵
دی
از خدا خواستن شجاعت است، بدهد نعمت است ندهد حکمت.
از بنده خواستن حماقت است، بدهد منت است ندهد ذلت

محترمانه: از خدا خواستن عاقلانه است

  • نیم نگاه
۱۴
دی
بیانیه دانشجویان عضو ۶ انجمن اسلامی دانشجویان:

پرونده فائزه هاشمی را مجدداً بررسی کنید


خبرگزاری فارس: انجمن اسلامی دانشجویان ۶ دانشگاه تهران با صدور بیانیه‌ای نسبت به حکم صادره برای فائزه هاشمی رفسنجانی اعتراض کرد و خواستار تشدید مجازات و بررسی مجدد پرونده وی شد.
  • نیم نگاه
۱۴
دی
خبرگزاری فارس: تدوین خاطرات حاجی‌بخشی از 4سال پیش شروع شد/کتاب در مرحله ویرایش نهایی است
 
روایت‌آوینی ازروحیه حاج‌بخشی؛ دوساعت پس ازشهادت فرزندش
به‌راستی چه کسی می‌تواند باور کند که در این لحظات، دو ساعتی بیش از شهادت فرزند او نمی‌گذرد و با این‌همه، او هنوز هم روحیه‌ی طنزآمیز خود را حفظ کرده است؟
 همه‌ی بچه‌ها او را همچون پدری مهربان دوست می‌دارند و شاید او نیز در هر یک از این جوانان نشانی از فرزند شهید خود می‌بیند
بسیجی عاشق کربلاست و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام‌ها. نه، کربلا حرم حق است و هیچ‌کس را جز یاران امام حسین (ع) راهی به سوی حقیقت نیست
  • نیم نگاه
۱۴
دی
از ملانصرالدین پرسیدند: تو که می گویی از اولیا هستی چطوری می خواهی این مسئله را ثابت کنی؟ 
ملا گفت: من به هر درختی اشاره کنم سریع پیش من می آید. 
ملانصرالدین سه بار درخت را صدا زد و گفت: ای درخت پیش من بیا ! اما حتی برگ درخت هم تکان نخورد!!
ملا آرام به طرف درخت رفت و ایستاد ، او را مسخره کردند و گفتند: درخت که جلو نیامد، چرا تو خودت جلو رفتی؟ 
ملانصرالدین جواب داد: اولیا کبر و غرور ندارند، اگر درخت پیش من نیامد من پیش درخت می روم !!
  • نیم نگاه
۱۳
دی
فقط یه دانشجوی خوابگاهی میتونه شامپو رو تو یه هفته تموم کنه

و تهش رو با آب قاطی‌ کنه و یک ماه بیشتر استفاده کنه !
  • نیم نگاه
۱۳
دی
یکی می گفت:

می خواهم برگردم به روزهای کودکی
آن زمان ها که :
پدر تنها قهرمان بود
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
... ... بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود
... ... ... بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود.............!!!!!!!!

  • نیم نگاه
۱۳
دی
در کشور ژاپن مرد میلیونری زندگی می کرد که از درد چشم خواب به چشم نداشت و برای مداوای چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزریق کرده بود اما نتیجه چندانی نگرفته بود.

پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زیاد درمان درد خود را مراجعه به یک راهب مقدس و شناخته شده می بیند.

به راهب مراجعه می کند و راهب نیز پس از معاینه وی به او پیشنهاد می دهد که مدتی به هیچ رنگی بجز رنگ سبز نگاه نکند.
... ...

او پس از بازگشت از نزد راهب به تمام مستخدمین خود دستور میدهد با خرید بشکه های رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ آمیزی کند .

همینطور تمام اسباب و اثاثیه خانه را با همین رنگ عوض میکند. پس از مدتی رنگ ماشین ، ست لباس اعضای خانواده و مستخدمین و هر آنچه به چشم می آید را به رنگ سبز و ترکیبات آن تغییر میدهد و البته چشم دردش هم تسکین می یابد.

بعد از مدتی مرد میلیونر برای تشکر از راهب وی را به منزلش دعوت می نماید. راهب نیز که با لباس نارنجی رنگ به منزل او وارد میشود متوجه میشود که باید لباسش را عوض کرده و خرقه ای به رنگ سبز به تن کند.

او نیز چنین کرده و وقتی به محضر بیمارش میرسد از او می پرسد آیا چشم دردش تسکین یافته ؟

مرد ثروتمند نیز تشکر کرده و میگوید :” بله . اما این گرانترین مداوایی بود که تاکنون داشته.”

مرد راهب با تعجب به بیمارش می گوید بالعکس این ارزانترین نسخه ای بوده که تاکنون تجویز کرده ام. برای مداوای چشم دردتان، تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز خریداری کنید و هیچ نیازی به این همه مخارج نبود.

برای این کار نمیتوانی تمام دنیا را تغییر دهی ، بلکه با تغییر چشم اندازت میتوانی دنیا را به کام خود درآوری.

تغییر دنیا کار احمقانه ای است اما تغییر چشم اندازمان ارزانترین و موثرترین روش میباشد. آسان بیندیش راحت زندگی کن !!!

محرمانه: البته همیشه راحت ترین شیوه، بهترین شیوه نسیت. دنیا را نباید جدی گرفت و از آن طرف هم نباید از آن غافل شد. تغییر دنیا شدنی است و انقلاب اسلامی یعنی همین. زیبایی اسلام در این است که تو فقط به فکر خودت نیستی و شاید  در این راه خودت را فدای دیگران هم بکنی. شاید خود را فدای تغییر دنیا بکنی. اما همه ی اینها که گفتم برای اینست که ما باور داریم دنیا  مزرعه آخرت است. و دنیا را برای دنیا نمی خواهیم. اگر می خواهی برای دنیا زندگی کنی راحت زندگی کن اما برای آخرت باید دنیا را باید تغییر دهی.

  • نیم نگاه