درس خوندن

من نمیدونم این درس خوندن چی داره که تا میری دو کلمه درس بخونی حتی خاطرات دوران مهد کودک اونم با وضوح HD یادِ آدم میاد...!!!

باز خدا هست

اگر تنها ترین تنها شوم باز خدا هست , او جانشین همه نداشتن هاست

( دکتر علی شریعتی

Title-less

یکی از بچه های کلاس می گفت:

حدس بزنید کی؟

اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا
ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!! ـ
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افته
افتاد!!!

سرنوشت

حتی افرادی که معتقد هستند سرنوشت همه از قبل تعیین شده و قابل تغییر نیست ؛ موقع رد شدن از خیابان دو طرف آن را نگاه می کنند ...

استیون هاوکینگ

مردها را با..................میشناسند

مردها را با سبیل هایشان میشناسند
با قطر بازو هایشان
با کلفتی صدایشان... با جیب های خالی یا پرشان
با کفش های کهنه
یا اتومبیل آخرین مدلشان
اما کسی مردها را با قلبشان نمیشناسند
قلبی که پشت غرور مردانگی شان پنهان شده
قلبی که بزرگتر از قلب کوچک شماست
قلبی که می افتد از دست ظریفی
قلبی که میشکند ارام و بی صدا
صدای شکستنش پشت صدای مردان شان
به هیچ گوش ظریفی نمیرسد

پر فرشته

شاعر و فرشته‌ای با هم دوست شدند.
فرشته پری به شاعر داد و شاعر، شعری به فرشته.
شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت
و فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت.
... خدا گفت : دیگر تمام شد.
دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می‌شود.
زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود، زمین برایش کوچک است
و فرشته‌ای که مزه عشق را بچشد، آسمان برایش تنگ

ولی من می گم آدم که عاشق می شه تازه به  اول آسمون میرسه

چین

و خداوند زمین و آسمان را آفرید… 

و ساخت بقیه ی چیزا رو به چین واگذار کرد…!!!

خب دیگه چه خبر

آیا میدانید
با حذف جمله “خب دیگه چه خبر” از زبان پارسی
ارزش سهام مخابرات با کاهش ۸۰ درصدی مواجه میشود

روزگار جوانی ما

یکی از بچه های ورودی که از قضا هم اتاقی ما هم، هست و اطلاعاتی سیاسی و فلسفی نسبتا خوبی دارد، چند روز پیش به من گفت حسین می خواهم نقد آهنگ های محسن یگانه را بنویسم. منم در جوابش اینگونه پاسخ دادم :

در بیش تر موارد از همان دریچه ای که اشتباهی رخ داده باید وارد شد. مثلا اگر کسی شبهه ی اعتقادی وارد کرد نباید برای او شعر خواند و همین طور اگر کسی شعری نادرست را در مجلسی خواند نباید با مسایل فلسفی به وی پاسخ گفت. یعنی شاید بتوان گفت اما اثر گذاریش کم تر است. 

حالا در مورد شعر هم به این دوستم پیشنهاد کردم، راه جلوگیری از این دست آهنگ ها نقد آن نیست، راهش پیدا کردن جایگزینی صحیح برای جوانان است و قطعا شعر مناسب، شعری است که فلسفه و فکری پشت آن خوابیده. تا وقتی جوانان موسیقی مورد علاقه خود را پیدا نکنند شما 1000 نقد هم بنویسی بازهم به این دست آهنگ ها گوش می دهند. البته شعری که پشت آن فکر خوابیده است.

این که مهندسی فرهنگی کشور ما دچار آسیب های شدیدی است بر هیچ کس پوشیده نیست. مثلا همین گشت ارشاد به نظر من مثال آهنگ بالاست منظورم ایست شیوه برخورد درست نبوده است. تا وقتی لباس های نا مناسب در فروشگاه ها به فروش می رسد نباید از جوانان انتظار داشت که آنها را نخرند و نپوشند. تا وقتی لباسی جایگزین با موازین اسلامی و متناسب با ذائقه ی جوان ایرانی در فروشگاه ها نباشد نباید انتظار داشت وضع حجاب بهتر از این شود. بارها و بارها شنیده ام که لباس مناسب پیدا کردن بسیار سخت است.

بد حجابی به نظر بنده معلول است نه علت. یعنی عوامل مختلف دست به دست هم می دهند تا جامعه ما به این شکل در آید. پس اگر واقعا خواهان رفع آن هستیم باید برویم سراغ علت ها. مثالی که بنده به وضوح در دانشگاه خودمان دیدم این بود که سال گذشته انجمن اسلامی دانشجویان طرحی را مخصوصا خواهران با خواندن 3 کتاب از حوزه زنان شهید مطهری برگزار کرد، و بازخوردی که از خواهران گرفته شد مبنی بر این بود که نه تنها همه از این طرح راضی بودند بلکه می خواستند این طرح تکرار شود. این یعنی چی؟ یعنی خواهران حزب اللهی ما تشنه ی اسلام بودند و حتی به این دوستان اسلام آن طور که باید، نرسیده بود. یعنی در 12 سال تحصیل قبل از دانشگاه، نظام آموزش و پرورش ما نتوانسته بود پاسخگوی سوالات آنها باشد.

از ذائقه سخن به میان آمد. ذائقه را در بیش تر موارد می توان شکل داد. مثلا نگاه کنید جوانان اروپایی به فوتبال علاقه دارند ولی جوانان آمریکایی به بسکتبال مثال دیگر شما می توانید اهمیت مردم ایران را به سیاست و فهم آن را با مردم آمریکا مقایسه نمایید، حتی نمی دانند ایران کجاست و این ذائقه را امام خمینی (ره) ساخت. به نظرم شکل دادن ذائقه با توجه به فطرت خیلی آسانتر از خلاف آنست. اگر بتوانیم ذائقه ی جوان ایرانی را با ذائقه ای که برخواسته از فطرت انسانی و الهی رشد دهیم قطعا در آینده موفق خواهیم بود. 

همه اینها را گفتم که بگویم "ذائقه" که سبب می شود افراد، جامعه ی مطلوب و نامطلوب خود را با آن انتخاب نمایند، معلول عوامل مختلفی است و و اگر ما می خواهیم جامعه ای اسلامی داشته باشیم باید ذائقه سازی نماییم و ذائقه سازی از دو دریچه است 1- احساس 2_ عقل. برای احساس باید فیلم تهیه کرد ،شعر سرود، موسیقی ساخت و برای عقل باید تبیین کرد و گرنه برای ما  ذائقه ای مخالف با فطرت انسانیمان می سازند . و در آخر باید اضافه کنم برای عموم جامعه باید از احساس وارد شد نه عقل و بهترین روش ترکیبی از اینهاست.

حماسه نهم دی ماه 1388 از دیدگاه رهبر فرزانه انقلاب

 

حماسه نهم دی ماه 1388

از دیدگاه رهبر فرزانه انقلاب

حماسه‌ای که مردم ایران با حضور میلیونی خود در 9 دی آفریدند، سه تاثیر متفاوت بر سه گروه مختلف داشت. اول باعث دلگرمی و احساس غرور و قدرت خود مردم ایران و دوستان انقلاب در داخل و سراسر دنیا شد. دوم خشم و عصبانیت دشمنان و منافقان و البته واکنش همراه با انفعال و عقب‌نشینی آنها را به همراه داشت و سوم باعث بیداری عده‌ای شد که در چند ماه گذشته در تحلیل و بررسی اوضاع ایران تا حدودی دچار شک و تردید شده‌ بودند.

این حماسه بزرگ، بدون شک باشکوه‌ترین و بزرگترین اجتماع و راهپیمایی سراسری مردم ایران در 30 سال گذشته بود. در این مساله هیچ شک و تردیدی وجود ندارد. گواه این ادعا خود مردم ایران هستند که این حماسه بزرگ را خلق کردند. در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ به ویژه تهران و قم، خود مردم شاهد هستند و تایید می‌کنند که تاکنون چنین اجتماع بزرگی را ندیده‌ بودند.

این حضور باشکوه نشان داد که درست در روزهایی که همه حرمت‌ها شکسته شد، مردم ایران زنده و بیدار هستند. در روزهایی که همه تعارفات کنار گذاشته شد و فضا چنان آشفته بود که هر کسی که مشکلی با نظام داشت، می‌توانست از فرصت بدست آمده استفاده کند و مشکلش را نشان بدهد و علیه نظام شعار بدهد، دیدیم که چنین نشد. کسانی در حماسه 9 دی به خیابان آمدند و از نظام و رهبری دفاع کردند که شاید از وضعیت معیشتی و مادی خود شکایت داشته باشند، اما آمدند. کسانی به خیابان آمدند که شاید از ما و امثال ما، برخوردهای ناشایستی هم دیده باشند، اما آمدند! کسانی به خیابان آمدند که شاید انتظارش را نداشتیم، اما آمدند. قدر این حضور آگاهانه و این حماسه باشکوه و این ملت بزرگ را بدانیم و شکرگزار آنها باشیم.

محرمانه : آنقدر زیبا گفتند قلمم ناتوان شد از نگارش