پوستمون کنده می شد تا 3 ثلث نمره خوب بگیریم. اما الان دبستان اصلا نمره نمیدن.
و همه ی اینها گفته شد تا مسولین به فکر بیفتند که چرا سایت دانشگاه ما بی خبر از فعالیت های دانشجویان است و چرا از کسب رتبه هایی در سطح کشور، انجمن های علمی دانشگاهمان بی خبر است. بی خبری انتصاب رییس دانشگاه به کنار، چرا از تودیع و معارفه معاونت دانشجویی و جلسه ایشان با دانشجویان اطلاعی ندارد، جلسه ای بعد از قریب به دو سال و با تغییر معاونت برگزار شد.
خیلی از مشکلات دانشگاه به سادگی قابل حل است به عنوان مثال سیستم نامه نگاری اداری که از اصراف وقت و کاغد جلوگیری می کند چه زمانی شروع به کار می نماید؟ واقعا هزینه راه اندازی این سیستم اینقدر بالاست و اصلا هزینه راه اندازیش قابل قیاس با این همه بودجه ی که برای کاغذ هزینه می شود مهم تر از آن وقتی که دانشجویان و کارمندان برای طی روال طولانی سیستم کنونی اداری صرف می کنند، هست؟
ادامه دارد
به ادامه مطلب بروید
محرمانه: تا قبل از این که دانشگاه بیایم از این دست افراد کم می شناختم. بعد از فارغ التحصیلی از دبیرستان و ورود به دانشگاه بود که دنیای اطرافم را بهتر دیدم. بعضی مواقع انسان دل خون می شود از دیدن اینچنین افرادی که بعضی از آنها شاگردانم بودند. بعد از دانشگاه تا حالا شاید، چندباری نشده باشد که بالا شهرمان رفته باشم و بیش تر وقتم را با پایین شهری ها یا شهرستانی ها گذرانده ام. نه از روی ترحم بلکه از روی علاقه. آنها گوهری دارند که خودشان خبر ندارند و آن انسانیت است.
بنی آدم اعضای یکدیگرند, که در آفرینش ز یک گوهرند
انجمن اسلامی دانش آموزان که بودم اردو های زیادی برگزار می شد که در اردو از دانش آموزان مختلف شهر تهران حضور داشتند. بنده که مسول ناحیه جنوب بودم چیزهایی دیدم که از شناخت خود مطمئن تر شدم مثلا محال بود سر سفره نشسته باشیم و یکی از بچه ها برای بقیه آبی، شربتی، چیزی نیاره. منظورم اینه اگه کسی خوبی می دید آن خوبی را با بقیه شریک نشود یا سر کمک به بقیه از هم سبقت نگیرند و یا اگر خودشان از خستگی بمیرند به دوستاشان که نیازمند کمک است کمک نکنند.
همه ی اینها که گفتم در شهرستانی ها بیش تر دیده می شود. حالا شما جای من، اگر شهرستانی ای بخواهد خودش را تهرانی جا بزند حق دارید.....
معرفت ولی کردی، مردانگی حمید اسد بیگی، شیرینی مهدی باقری، یک رنگی محمد غزالی اصل، محبت عباس میرزا، آرامش عبدالله زاده، خلوص سید حمید هاشمی ،همیاری بی ریا رضا تلخابی و صفای علی رضا ناصری پور را از کجا می توان یافت.
بعضی از دوستان ما تحمل شنیدن حرف مخالف که نه ،حتی منتقد را ندارند. از مدرسه فرهنگ با این دوستان آشنایم کسانی که هر چه می گذرد بیش تر در قفس تنهایی خود محبوس تر می شوند و الان هم در محیط دانشگاه افرادی را از این دست می شناسم اما بدانید اسلام این نبود که شما داعیه دار آنید.
البته مخالفین و معاندین هم از این دست افراد کم ندارند ولی چون در قدرت نیستند مکلاتشان به چشم نمی آید.
تکمیل می شود.