نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

پیوندها

۱۳ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

۱۲
آذر

شما برنده هشتاد و شش هزار و چهار صد دلار جایزه روزانه شده اید


تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتاد و شش هزار و چهار صد دلار پول می گذاره. ولی دو تا شرط داره.

یکی اینکه همه پول رو باید تا شب خرج کنی، وگرنه هر چی اضافه بیاد ازت پس می گیرند. نمی تونی تقلب کنی و یا اضافهٔ پول رو به حساب دیگه ای منتقل کنی. هر روز صبح بانک برات یک حساب جدید با همون موجودی باز می کنه.

شرط بعدی اینه که بانک می تونه هر وقت بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد.

حالا بگو چه طوری عمل می کنی؟

او زمان زیادی برای پاسخ به این سوال نیاز نداشت و سریعا ...

همه ما این حساب جادویی رو در اختیار داریم ؛ "زمان". این حساب با ثانیه ها پر می شه. هر روز که از خواب بیدار می شیم، هشتاد و شش هزار و چهار صد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که می خوابیم مقداری رو که مصرف نکردیم نمی تونیم به روز بعد منتقل کنیم. لحظه هایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته. دیروز ناپدید شده. هر روز صبح جادو می شه و هشتاد و شش هزار و چهار صد ثانیه به ما می دن. یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک می تونه هر وقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده. ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل می کنیم و غصه می خوریم. بیا از زمانی که برامون باقی مونده لذت ببریم. ازت تمنا می کنم.

  • نیم نگاه
۰۹
آذر


عدد یک نشان دهنده خصوصیات دختران و عدد دو نشان دهنده خصوصیت پسران هست :


۱) اساسا به گفتگو علاقه دارند .

۲) اساسا به سکوت علاقه دارند.


۱) در روز به طور متوسط ۲۶۰۰۰ کلمه حرف می زنند.

۲) در روز به طور متوسط ۴۰۰۰ کلمه حرف می زنند.


۱) با گفتگو مشکل خود را حل می کنند.

۲) با سکوت مشکل خود را حل می کنند.


۱)اساسا شنوندگان بسیار خوبی اند

2) اساسا شنوندگان خوبی نیستند.


۱) به تشریفات توجه دارند.

۲) تشریفاتی نیستند.


۱) بسیار جزیی نگر هستند.

۲) اصولا کلی نگر هستند.


۱) رابطه گرا و مسیر گرا هستند

۲) هدف گرا و افق نگر هستند.


۱) از راه گوش عاشق می شوند

۲) از راه چشم عاشق می شوند.

  • نیم نگاه
۰۷
آذر
یه روز یه پیرمردی عزرائیل رو می بینه که داره از دور میادطرفش. ازترس جونش فرارمی کنه می ره داخل یه مهد کودک کنار بچه ها می شینه شروع می کنه به بیسکویت خوردن. عزرائیل میادپیشش ومیگه: داری چیکار می کنی؟ پیرمرد با صدای بچه گانه میگه: دارم قاقا میخورم. عزرئیل میگه: پس قاقاتو بخور بریم دَدَر...
  • نیم نگاه