نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

پیوندها

۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۰ ثبت شده است

۲۴
مرداد

مدتی ذهنم در گیر موضوعی است که هنوز فرصت جستجو و تحقیق را برای آن پیدا نکرده ام. قرار است برای بار اولین بار فرضیه ام را در وبلاگم مطرح نمایم، باشد که بازدید کنندگان محترم مرا در این امر خطیر راهنمایی نمایند.

این که حضور زنان در جامعه لازم است یا نه و  این موضوع که  زنان اجازه حضور در جامعه را دارند یا ندارند و اگر دارند، خط قرمز این حضور کجاست. جای بحث دارد. مهم تر از همه ی این ها بحث الویت است. منظورم این است که اگر زمانی یکی از زنان مجبور به انتخاب بین کار یا خانواده شد کدام اهمیت دارد و این اهمیت به چه میزان است. یعنی تا چه مقدار به حضور زنان در کانون گرم خانواده ضربه بزند زنان اجازه ی کار دارند.

آن چیزی که فعلا می دانم این است که برای شخص ینده اهمیت تربیت فرزند صالح از همه ی دنیا بیش تر ارزش دارم یعنی شخصا ترجیح می دهم زندگی ساده تری داشته باشم  و به جای آن فرزندم را از محبت مادرش محروم نکنم. و این را می دانم که زنان بدون روحیه مادری زن نیستند و هر چقدر روحیه مادریشان تقویت شود شاداب تر هستند و این هم به نفع مادر است هم فرزند و هم همسر.


  • نیم نگاه
۱۵
مرداد

ماجرای پارک آب و آتش دل هر مسلمانی را می رنجاند و در این بحثی نیست. در این که در کشوری که پرچمدار شیعه استد از این قبیل اتفاقات نباید رخ دهد هم بحثی نیست. این که باید با مسببین این گونه رفتارها هم برخورد شود هم بحثی نیست. اما آن چیزی که جای بحث دارد این است که آیا فقط آقای شهردار مقصر همچین افتضاحی است یا خیر؟!!!

زمانی که در آموزش و پرورش ما موضوع حجاب به خوبی تبیین نمی شود، زمانی که در آموزش عالی کشور ما حرفی از حجاب برتر نیست و گاها اساتید، دانشجویان را به الگوهای غربی سوق می دهند، زمانی که صدا و سیمای ما جذابیت کافی را برای جوانان کشور ما را ندارد، زمانی که حرف روح الله داداشی در رسانه ها می شود اما سخنی از طلبه جوانی که به خاطر نهی از منکر از جان خود می گذرد نیست آیا سزاست که آقای قالیباف را تنها مقصر این کار بدانیم؟

موضوع از این قرار بود که در فیس بوک عده ای جوان  با هم قرار می گذارند که در پارک آب و آتش با تفنگ های آبی به مصاف هم بروند و در آنجا اتفاقاتی می افتند که نباید. بعد گروهی از دلسوزان واقعی نظام که از رفتارهای تکنوکراتی جناب شهردار در موضع گیری های قبلی ایشان ناراضی بودند فرصت را مغتنم می شمارند و حمله ای همه جانبه به قالیباف را تدارک می بینند و با عنوان " دسته گل جدید جناب شهردار" آن را رسانه ای می کنند.

بنده اعتقاد دارم از این قصه باید استفاده می کردیم و نه تنها شهردار تکنوکراتمان را بلکه تمام مسولین بی توجه به موضوع حجاب را توبیخ می نمودیم. از صدا و سیما بگیر تا وزیر آموزش و پرورش و وزارت ارشاد، از دانشجویان تشکل ها تا روحانیون و  از پدر و مادر تا برادر و خواهر.

یادم هست زمانی که سید احمد خاتمی بحث برخورد با بی حجابی را در تریبون نماز جمعه اعلام داشت مقاله ای نوشتم تحت این عنوان که برخورد با بد حجابی را نباید تنها به نیروی انتظامی محدود نماییم بلکه قبل از برخورد نیاز به تبیین دارد. جوانان ما تحت آموزش های پنهان و غیر پنهان بی حجابی است و ما در بهترین تصور هیچ کاری نکردیم در حالی که واقعیت اینست که ما خلاف رویه تبیین حجاب و روابط محرم و نا محرم هم کار کردیم. همین رابطه ی داداش دکتر نیما با زن داداشش.

در آخر کلام به جای تهدید باید تبیین کرد. گشت ارشاد مشکل حجاب را حل نمی کند.

  • نیم نگاه
۰۶
مرداد

از وقتی که وارد بازی های سیاسی شدم، همه چیز را با سیاست تبیین می کنم. سر کلاس وقتی یک موضوع درسی را کنفرانس دهم، همگان می دانند بیش تر وقت را برای توضیح یک قضیه سیاسی می گذارم و از نتیجه آن، موضوع درسی را توضیح می دهم. البته اساتید ابتدا به بنده خرده می گرفتند اما کم کم، یا عادت کردند یا پذیرفتند. این مقدمه نسبتا طولانی برای بیان مطلبی بود که چند وقت پیش برای یکی از دوستانم رخ داد و من مثل همیشه با موضوعات سیاسی آن را درک کردم.

قصه از این قرار بود یکی از دوستانم که در محله قبلی همسایه مان بود را مدتی ندیده بودم. این دوست ما یکی را دوست داشت و کسی نبود که از ماجرای این لیلی و مجنون بی خبر باشد. زمانی که دیدمش نیازی به هوش زیادی نبود تا متوجه شوم که از افسردگی رنج می برد. قبل از آن باید اضافه کنم این لیلی و مجنون داستان ما هم کم دشمن و حسود نداشتند ولی هیچ یک از این ها نتوانسته بود به این رابطه رمانتیک ذره ای ضربه ای بزند.

بنده که ایشون را دیدم حدس زدم قصه ای است که این جوان همیشه لبخند به لب را ناراحت کرده، حتما مربوط به عشق و عاشقی اش است اما باز هم چیزی نگفتم تا خودش اقرار کند و او ادامه داد که دختر خانم قصه،  او را برای خوشی هایش می خواسته،  و زمانی که باید با هم می جنگیدند تا خانواده ها راضی به وصلت این امر خیر شوند، دختر خانم این کار را نکرده و گفته است بنده توان تحمل سختی ها را ندارم.

اما این داستان مهم نیست تحلیل و نتیجه گیری من از این داستان مهم است.

1_ ایران و تمام قومیت هایش لیلی و مجنون این داستانند. هیچ کس نمی تواند این رابطه ی مستحکم را که "ملیت ایرانی اسلامی" نام دارد را از بین ببرد مگر جنگ داخلی. جنگ برادر با برادر.

2_ لیلی این قصه اگر در برابر دشمنان داخلی می ایستاد و سختی ها را تحمل می کرد ما شاهد تحقق یک  داستان رومانتیک در عصر حاضر بودیم. الان هم اگر کسانی که در کشور ما هستند با وحدت و تحمل سختی ها در راه پیشرفت ایران اسلامی ایستادگی نمایند، ما می توانیم نه تنها قدرت اول منطقه بلکه قدرت اول جهان شویم.

3_ این ها با هم خوب و خوش بودند تا از بیرون کسی وارد قصه این ها شد. ما هم خوب و خوش بودیم تا آمریک وارد قصه ی ما شد.

در آخر نمی دونم تونستم ربطشو بفهمونم با نه اما مطمئن باشید ربط داشت دوباره بخونید می فهمید.

  • نیم نگاه