نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

نیم نگاه

زیر نظر م.ح.ش

پیوندها

یک متن زیبا

دوشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۰، ۰۸:۲۷ ب.ظ
یک زن جوان در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید.

او برروی یک صندلی دسته‌دارنشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد. در کنار او یک بسته بیسکوئیت بود و مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند .وقتی که ...او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت. پیش خود فکر کرد: «بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.» ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمی‌داشت ، آن مرد هم همین کار را می‌کرد. این کار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی‌خواست واکنش نشان دهد. وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد: «حالا ببینم این مرد بی‌ادب چکار خواهد کرد؟» مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش را خورد. این دیگه خیلی پرروئی می‌خواست! او حسابی عصبانی شده بود.

در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت.

وقتی داخل هواپیما روی صندلی‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوئیتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده! خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد … یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود.

آن مرد بیسکوئیت‌هایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد…

در صورتی که خودش آن موقع که فکر می‌کرد آن مرد دارد از بیسکوئیت‌هایش می‌خورد خیلی عصبانی شده بود. و متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و یا معذرت‌خواهی نبود.

- چهار چیز است که نمی‌توان آن‌ها را بازگرداند…
سنگ … پس از رها کردن!
حرف … پس از گفتن!
موقعیت… پس از پایان یافتن!
و زمان … پس از گذشتن
  • نیم نگاه

نظرات  (۱۲)

  • روزبه محمدی
  • سلام - با مطالب زیر به روزم

    1- مطرح شدن نام ایران در جهان در حقیقت معرفی نام اسلام ناب به جهانیان است.
    http://salmanonline313.blogfa.com/post-14.aspx

    2- آنها که ادعا میکنند بیانات رهبر معظم انقلاب فصل الخطاب است، حتما بخوانند!
    http://salmanonline313.blogfa.com/post-21.aspx

    3- مقصود تویی اما با ویترین‌های پرزرق و برق چکار کنم؟
    http://salmanonline313.blogfa.com/post-23.aspx
    vختم دسته جمعی قران به مناسبت میلاد امام علی(ع) و تقدیم به ساحت ان امام همام

    سلام.لطفا به هر اندازه که در توانتون هست
    از یک سوره تا هر چند تا که می تونید انتخاب کنید و در روز میلاد امام علی(ع)تلاوت کنید .
    برا یاطلاعات بیشتر به وبم مراجعه کنید
  • جواد سلمانی
  • با مطلب دیکتاتوری بنرها به روزم
    بفرمایید
    لینکم کن حسین آقا!!!
    http://taregholvosta.blogfa.com/
    سلام
    13 رجب راتهنیت می گویم با شعری از استاد سجادی
    خوش و خرم و پایدار زیر بیرق ولای علی
    التماس دعا
    یاعلی
  • بندر بوشهر


  • سلام



    شام 25 خرداد 1390 دل ماه هم گرفت. دل ماه گرفت از آنکه بعد از قرن ها دولتی به نام شیعه در گوشه ای از زمین به پا شد اما در یکی از روزهای خردادش یک نفر که شال سیادت را از جایگاهش ربوده بود فریاد ابطال سر داد. ابطالی که نه با قوانین داخلی جور بود نه با قوانین بیگانه. دل ماه گرفت از روز دیگری از همان خرداد که عده ای با چماق و مولوتف و پاره سنگ به خیابان کشاورز تهران ریختند و ویران کردند و سوزاندند و فحاشی کردند و رفتند. دل ماه شام 25 خرداد 1390 گرفت از 25 خرداد 1388 که مادر و دختری را در آغوش هم در مهد کودک تیر باران کردند و مسجدی را روز دیگرش سوزاندند و سوار بر چرخ یک دنده و لجوج ابطال همه چیز را خرد کردند و رفتند. دل ماه گرفت از سناریوی قتل دخترکی در خیابان های فرعی که گویا او مشکله اصلی نظام بوده و نظام مترصد فرصتی بوده تا در پس کوچه های تهران و مخفیانه او را بکشد تا همان جا هم فیلمبرداری شود و خوراک براندازان گردد. دل ماه هم گرفت از این همه نامردمی ها که مشتی صهیونیست مسلمان و غیر مسلمان بار کردند. راستی فاطمه رجب پور و سرور برومند هر دو در 25 خرداد 1388 کشته شدند مثل ندا که همان روزها کشته شد. فرق این با آن دو در چیست که یکی بت می شود و دیگری فراموش؟



    سلام



    کدام امر به معروف؟ کدام نهی از منکر؟ کدام کشک، کدام دوغ؟ کم کم باید به این نتیجه رسیده باشیم که این شترگاوپلنگی که برای فرهنگ و سبک زندگی ما ساخته اند دیگر رام شدنی نیست مگر آنکه عده ای با خون خود آن را مهار کنند. کاری که در 61 هجری هم هیچ راه حلی برای آن نبود جز خون بهترین انسانهای زمانه تاریخ. در این شرایط به چه امر و از چه نهی کنیم؟ از دختر و پسری که در خیابان و در برابر چشمان ما دست دور گردن هم می اندازند و بلند بلند می خندند و می گذرند؟ از دخترانی که با آرایش غلیظ و لباس تنگ و عشوه و کرشمه راهی کوچه و خیابان و دانشگاه می شوند؟ از پسرانی که در معابر می ایستند و با تکه کلام های جدید و پیشرفته راه را بر این و آن می بندند؟ بر موتور سوارانی که مقابل مدارس دخترانه ویراژ می دهند یا از اراذلی که مترصد طعمه های خمینی شهری هستند؟ از دخترانی که در پایین تر از تقاطع ملک با خیابان شریعتی تهران در حال ربوده شدن هستند یا از اختلاطهای زن و مرد در پارکها و باغشهرها و اتوبوسها و مترو؟ اینها چه گناهی دارند وقتی گوشت و پوست و استخوانهایشان را با لقمه های حرام رویانده ایم؟ سیطره سایه بانک با تمام شائبه هایی که این روزها از کارمزدهای بیش از حد لازم که رباست و سودهای مسئله دار و وام های به شرط سپرده گذاری که مصداق بارز رباست، مطرح شده دیگر کدام سفره را می توان پیدا کرد که ارتباطی با این شریان کثیف رباخواری نداشته باشد؟ سفره هایمان مالامال از لقمه های حرام شده آن وقت چطور انتظار داریم در خیابان به پسری تذکر دهیم که روابط دختر و پسری برای نمایش دادن در منظر دیگران نیست و او هم بپذیرد؟ وقتی هم گوینده و هم شنونده اسیر لقمه های حرامند چه تذکری؟ «تذکر لسانی وظیفه همگانی» جوکی بیش نیست وقتی فیلمها و سریالها و برنامه های تلویزیونی ما تمام قد به جنگ با حدود الهی برخاسته اند و آن وقت به ما می گویند تذکر لسانی بدهید.

  • جواد سلمانی
  • با مطلب من هم یک فیمینیستم به روزم
    تشریف بیارید........
    وبلاگ " خروش ملت" منتظر بازدید شماست. " محاکمه قاتلان بسیجیان در فتنه88 به کجا رسید؟ " مطلب جدید این وبلاگه. آینده از آن حزب اللهی ها است.
    بسیار زیبا بود شنیده بودم ولی دوباره خوندنش خالی از لطف نبود.. هم لینک شدی هم به روزم بیا که خوشحال میشم..
    اگه خواستید من رو با عطار یا عطار نامه لینک کنید..
  • صدیقه-سلطانی نژاد
  • فی الکافی، عن الصادق(علیه‌السلام):

    المَجالسُ بالأمانة، و لیس لأحدٍ أن یُحدِّثَ بحدیثٍ یَکتُمُه صاحبُه الّا بإذنه، الّا أن یکونَ فِقهاً أو ذکراً له بخَیر

    وقتی با دوستی، برادری جلسه‌ای دارید، مذاکراتی بین شما در آن جلسه ردّ و بدل می‌شود، این سخنانی که در آنجا می‌شنوید، امانت پیش شماست. بایستی آن را حفظ کنید . آنچه را شنیدید، اذاعة و افشاء نکنید! ذیل بعدی آن اطلاقی را که در صدر بود، مقیّد می‌کند. پس این عدم جواز اذاعة و افشاء در صورتی است که آن کسی که این حرف را در آن جلسه زده است، دوست ندارد آن را پخش کنید. اگر حرفی است که او ابائی ندارد از این که پخش بشود و در غیر این مجلس گفته بشود، این، ایرادی ندارد.

    التماس دعا
    و آن مرد کسی نبود جز امام زمان .
    دیدیدیدین

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی